سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من، مرحوم پدر بزرگم و ایمان مذهبی

به نام خدا




من، مرحوم پدر بزرگم و ایمان مذهبی




خدا رحمتش کند نامش ابراهیم بود و همسرش سارا – همنام ابراهیم (ع) و ساره - دانش آموز راهنمایی بودم روزی به پدربزرگم گفتم : زمین کروی است.
گفتند : اگر چنین است چرا آبهای دریاها نمی ریزند؟
گفتم : جاذبه، مانع از جدا شدن آب دریاها از سطح آن می شود. ضمناً کجا بریزند؟ زمین در فضا حرکت وضعی و انتقالی دارد و ....
گفتند : من همان کروی بودنش را باور ندارم و هرگز نمی توانم قبول کنم، لطفاً بقیه اش را توضیح ندهید.


روزی ایشان گفتند : حضرت علی (ع) لنگر زمین و آسمان است.
گفتم : یعنی چه؟
گفتند : یعنی او آسمان را بالای زمین نگاه داشته است!
گفتم : پدر بزرگ، اولاً آسمان فقط بالا نیست بلکه دورتادور زمین، آسمان است ثانیاً بالا و پائین در این خصوص نسبی هستند و به عبارتی زمین در آسمان معلق است. دوماً به چنین چیزی باور ندارم. چه کسی چنین مطلبی را گفته است؟
گفتند : روحانی مسجد، حاج آقا ... بالای منبر گفتند.
البته حاج آقا ... چیزهای دیگری هم بالای منبر می گفتند از جمله :
حضرت علی ع یک شب در چند مکان حضور داشتند!
نور خورشید از نور حضرت علی (ع) است!
آن حضرت سایه نداشتند!
قرآن اول بر حضرت علی نازل می شد سپس او برای پیامبر (ص) می خوانده!
پیامبر (ص) نیمی از سیبی را که در معراج خوردند حضرت علی نیمش را قبلا خورده بودند!
یک وقت که نماز عصرش در حال قضا بوده خورشید را برگردانده!
حضرت فاطمه (ع) وقتی وارد کوچه می شدند، نور خورشید از شدت نور او محو می شد!
و امثال ذالک ...
پدر بزرگ گاهی می گفتند هر کس اعتقاد نداشته باشد که حضرت علی ع لنگر زمین و آسمان است، او کافر است.


ماه محرم که شد، آن مرحوم از قول حاج آقا ... فرمودند : امام حسین (ع) خیلی شجاع بودند. روز عاشورا آنقدر از کفار کشتند که در گودال قتلگاه، خون رکاب اسبش را گرفت. آنگاه از آسمان ندا آمد حسین؛ بس است. مگر من بنده خلق کرده ام که تو آنها را بکشی؟!


هرچه بیشتر درس خواندم از باورهای پدربزرگم بیشتر فاصله می گرفتم اما چون به باورهای خودم به لحاظ علمی بیشتر واقف می شدم، نمی توانستم بپذیریم که ایمان من ضعیف تر از اوست. بلکه با خودم می گفتم. اینها نشانه ایمان مذهبی نیست. اینها بعضاً یا خرافاتی هستند که با آموزه های دینی آمیخته شده اند یا معانی دیگری دارند.


اندکی بعد، انقلاب اسلامی پیروز شد. کتاب های بسیاری از نویسندگانی توانا نظیر شهید استاد مطهری، علامه طباطبایی (ره)، علامه جعفری و دکتر شریعتی، سخنرانی های عالمانه شهید بهشتی، شهید چمران، آیت الله طالقاتی، آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی و بسیاری بزرگان دیگر، فراوان چاپ و توزیع می شدند، طوری که حتی در روستای پدربزرگم نیز کتابخانه ای با حجم قابل توجهی کتاب، تاسیس شد.


در آثار این بزرگانِ، از آنگونه مسائلی که حاج آقا ... بالای منبر به ایشان گفته بودند خبری نبود. آگاهی نسل ما به دین اسلام افزایش یافت و به باورهای خودم بیشتر اعتماد کردم. یقین پیدا کردم، ایمانی که حاج آقا ... روحانی مسجد از آن صحبت می فرمودند، ایمان اسلامی نبود. بلکه ایمان به مشتی خرافات یا بعضاً غلوهای های شاعرانه بوده که در قالب اسلام به خورد امثال پدر بزرگم داده بودند.


انقلاب اسلامی، بخشی از حقایق اسلامی را از خرافاتی که سال ها به آن آویزان شده بودند رهایی داد و بسیاری از باورهای درست را جایگزین باورهای غلط نمود.


بالغ بر سه دهه گذشت تا اینکه پس از تولید گوشی ها و تبلت های هوشمند، شبکه های اجتماعی، تولید و گسترش یافتند. البته بنده به لحاظ علاقه ای که به برنامه نویسی کامپیوتر داشتم، از همان سال های اولیه ی ورود کامپیوتر و سپس اینترنت به ایران، از فضای مجازی استفاده می کردم. ولی شبکه های اجتماعی، در افزایش سطح آگاهی مردم در تمام عرصه ها و حوزه ها از جمله، اقتصاد، سیاست، دین، علم، قوانین، ایدئولوژی، باورها، جغرافیا و .... درباره ایران و جهان نقشی بسیار مفید و موثر ایفا کردند.


در این میان، یک موضوع، توجه مرا بسیار به خودش جلب کرده و باعث شد خاطراتم از مرحوم پدر بزرگم برایم زنده شوند و آن موضوع این است که نه تنها باورهای پدربزرگم که ناشی از آموزه های روحانی مسجد، حاج آقا ... بود، بلکه بدتر از آن از طریق شبکه های اجتماعی از زبان حاج آقاهای متعدد فعلی از منابر متعدد در حال احیا شدن هستند. کلیپ های ویدئویی آنها مرتب بین مردم در حال دست به دست شدن هستند. البته تمامی ندارند و در کثرت، با تعداد مقالات علمی دانشگاه ها در رقابت هستند.


عجیب تر آنکه اکثر این مطالب خرافی توسط روحانیون جوان در حال طرح شدن هستند. ظاهراً مسابقه ای بین برخی روحانیون برقرار شده ، می روند روایت های اینچنینی جفت و جور می کنند و با آب و تاب در بالای منابر به خورد مستمعین می دهند. چنین می نماید که موسسه، نهاد و مرجعی برای بررسی صحت و سقم و کنترل آنها وجود ندارد.


به نظر می رسد اگر جلوی اشاعه اینگونه باورهای غلط گرفته نشود دیگر هیچ نیازی به دشمنان خارجی برای تضعیف اسلام به ویژه شیعه و همچنین هیچ نیازی به مبارزه با افکار و اندیشه های اتئیسم نیست. همین ها برای تخریب اعتقادات شیعی کافی هستند. یاد آن مثل معروف افتادم که : مارادونا را ول کنید غضنفر رو بچسبید!


متاسفانه اشاعه دهندگان اینگونه خرافات معتقدتد از میان 72 فرقه، تنها اینها هستند که شیعه واقعی و ناجی بشریت هستند.


آنقدر که اینگونه خرافات تحت لوای دین اسلام، به ویژه شیعه اثنی عشری در شبکه های اجتماعی در حال دست به دست شدن هستند، معارف عمیق دینی در حال پخش نیستند.
البته هستند کسانی که در نفی اینگونه افکار و اندیشه های انحرافی تحقیق و بررسی می کنند و سمینارها و سخنرانی هایی را برگزار می کنند ولی تعدادشان  اندک است. از طرفی با نگرانی و دلهره در این زمینه فعالیت می کنند زیرا نگران هستند از سوی انتقاد شوندگان، برچسب منحرف یا مرتد به آنها نزنند.


فرض کنیم که روایات و احادیث اینچنینی همه صحیح هستند و مشکل در فهم بنده و امثال بنده است. اگر چنین است، چه لزومی به طرح چنین مباحثی هرچند صحیح وجود دارد که موجب خلل (البته به زعم آنها) در ایمان بنده و امثال بنده بشود؟ چه مشکل و یا ضعفی در آثار اندیشمندان و متفکران دینی که از اینگونه خرافات در آثارشان احتراز کرده اند وجود دارد؟


اینها تصور می کنند با طرح موضوعات مربوط به کرامات ائمه اطهار، آنها را بزرگ می کنند. هرگز چنین نیست زیرا بیشترین روایاتی که قابل اعتماد نیستند روایاتی هستند که درباره کرامات ائمه گفته شده که غالیان، به لحاظ علاقه به افسانه و اسطوره سازی بر آنها افزوده و اعتبار روایات صحیح را هم خدشه دار کرده اند.


فرض کنیم نور خورشید از نور علی (ع) گرفته شده، نور میلیاردها کهکشان که هر کدام میلیارها ستاره دارند که برخی ستاره ها هزاران برابر خورشید ماست از چه کسانی گرفته شده اند؟


اگر حضرت علی (ع) سایه نداشت و همزمان در چند جا حضور داشت مردم که کور نبودند. هر جاهل، مشرک و کافری هم که می دید حضرت سایه ندارد ولایت حضرت علی (ع) را تصدیق می کرد، چه رسد به مسلمین. از طرفی به ما گفته اند زمانی که حضرت علی ع مشغول کفن و دفن پیامبر (ص) بودند، دیگران در شورای سقیفه مشغول انتخاب خلیفه بودند. چرا جسم شماره n ام آنحضرت در سقیفه نبود؟ تا تاریخ اسلام به گونه بهتری رقم بخورد.




اگر درخشش نور حضرت فاطمه (س) درخشش خورشید را محو می کرد، خودشان باید از شدت حرارتش جزغاله می شدند. از طرفی، شدت درخشش او را باور کنیم، یا ماندن پشت در و سقط محسن اش را؟


جناب آقای جویا جهانبخش، تحقیقات مهمی در این خصوص داشته اند و سخنرانی های ارزشمندی ارائه داده اند. برای آگاهی، به سخنرانی های ایشان با موضوع "امام شناسی از تشیع اعتدالی تا گرایش  های غالی" مراجعه شود.

والسلام


» نظر