معجزه پیامبر گرامی اسلام (ص)
به نام خدا
معجزه پیامبر گرامی اسلام (ص)
50 آیه در قرآن کریم وجود دارد که در آنها از مشتقات "فسد" استفاده شده است.
48 آیه از آیات مورد نظر، در ارتباط با مفسده های اجتماعی است که سرمنشاء انسانی دارند. در این آیات عبارت "فی الارض" (در زمین) بکار رفته است. مقصود از زمین در این آیات، سرزمین، قریه و جوامع انسانی است.
2 آیه از 50 آیه، اشاره به فساد [خود] آسمانها و زمین و هر آنچه در آنهاست می کند. طبیعتاً در این آیات مقصود از زمین، کره ی زمین است.
مفهوم چنین فسادی عبارت است از : تباهی، ویرانی، بی نظمی، تخریب و آشفتگی در آفرینش.
آن دو آیه کریمه عبارتند از :
1- وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ ... و اگر حق از هوس های آنها پیروى مى کرد قطعا آسمانها و زمین و هر که در آنهاست تباه مى شدند ... (مومنون711)
2- لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ . اگر در آنها [آسمان ها و زمین] جز خدا، خدایانى وجود داشت قطعا تباه مى شدند پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى کنند(انبیاء22)
طبق آیه 71 سوره مومنون، امر و فعل خداوند تابع امیال و هوا و هوس های دیگران نیست.
این آیه یکی از مهمترین آیات قرآن کریم، در امور تکوینی است.
حرکت تمام اجزای نظام هستی بر اساس قوانینی است که خداوند متعال بر آنها حاکم کرده است. مقصود از حرکت، یعنی دگرگونی از حالتی به حالت دیگر. عالم لحظه به لحظه در حال نوشدن است و این یعنی همان خلقت یا آفرینش. لذا خلقت یک فرآیند عرضی نیست، بلکه طولی و مستمر است.
تمام معجزاتی که در زمان پیامبران (ع) اتفاق افتاده، در سرزمین، محدوده و حوزه خاصی از کره زمین بود است. هیچکدام از آنها نقشی فراتر از محدوده و شعاع معین خود نداشته اند که بر سایر قوانین حاکم بر نظام هستی تاثیر بگذارند.
آنچه که در آن حوزه های محدود رخ داده است، ضوابطی داشته اند که بشر تا کنون از چگونگی انجام آنها مطلع نشده است، همانگونه که تا پیش از کشف DNA از رموز حیات، اطلاع دقیقی در دست نبود. نکته دیگر اینکه، هیچکدامشان بر اساس میل و خواسته بشر، صورت نگرفته اند.
در خصوص شق القمر، گرچه بسیاری بر محقق شدن آن در حیات پیامبر گرامی اسلام معتقدند، اما برخی اعتقاد دارند، آیه:
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ . قیامت بسیار نزدیک شد، و ماه از هم شکافت .(قمر1)
اشاره به زمان واقعه، قبل از برپایی قیامت است.
مدت 1400 سال نسبت به عمر چند میلیارد ساله کره ماه، زمان بسیار اندکی است در حالیکه آثاری از انشقاق روی ماه وجود ندارد. در سال 2009 از ناسا در این خصوص سوال شد، آنها رد کردند. https://goo.gl/3KE3wP
از ناسا که بگذریم، ترمیم شکاف ناشی از انشقاق ماه به لحاظ عدم حرکت وضعی اش و همچنین تغییر مرکز گرانش از یک نقطه به دو نقطه و فروریزش دو نیمکره، حتی تا صدها میلیون سال دیگر امکانپدیر نیست و عمق شکاف به راحتی با استفاده از تلسکوپ های زمینی به سهولت باید قابل مشاهده باشد.
ذکر این نکته هم ضروری است که : بسیاری از مسائلی که قرآن کریم به آنها اشاره فرموده را نمی توان بطور قطع و یقین با قوانین علمی مورد تحلیل و بررسی قرار داد. زیرا ما نسبت به علم خداوند آگاهی نداریم و بر اسرار عالم واقف نیستیم. برای درک بهتر از مسئله نارسایی تحلیل های علمی به مقاله "خداشناسی و شناخت علمی" مراجعه کنید.
در باره انشقاق ماه در مقاله واقعه توضیح داده ام.
زمانیکه حضرت ابراهیم (ع) با نمرود محاجّه می کرد و فرمود خداوند خورشید را از مشرق می آورد، تو از مغرب بیاور. او در پاسخ مبهوت ماند.
…قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ ... ابراهیم گفت : خدا خورشید را از مشرق بیرون مى آورد ، تو آنرا از مغرب برآور ! پس آنکه کافر شده بود ، متحیر و مبهوت شد ....(بقره 258)
چرا او از ابراهیم (ع) تقاضا نکرد که خداوند بر خلاف هر روز، خورشید را از مغرب بیرون بیاوَرَد؟
پاسخ :
قطعاً خداوند نمی خواست این اتفاق بیافتد. زیرا :
طبق آیه 71 مومنون، چنین تقاضایی مساوی است با تباهی و ویرانی کل حیات و مرگ تمام انسان ها حتی خود حضرت ابراهیم (ع) در سطح کره زمین.
طبق قوانینی که خداوند در عالم مستقر کرده است و ما از آن اط لاع داریم، توقف و سپس تغییر جهت حرکت وضعی زمین، نتیجه ای جز ویرانی و تباهی تمام سطح کره زمین را به دنبال نخواهد داشت. این نکته، امروزه از نظر علم، بسیار بدیهی و روشن است.
هیچگاه یک دانشمند، اختر فیزیک از خداوند تقاضای معجزه ای مبنی بر تغییر جهت حرکت وضعی زمین نمی کند، زیرا لا اقل این قسم از قوانین حاکم بر نظام هستی را می داند که چنین عملی مساوی است با نابودی خودش.
اگر قرار باشد بنا به میل و درخواست مردم، اعجازی صورت گیرد، چون میل مردم ناشی از وهم آنها است و وهم و خیال انطباق با حکمت الهی ندارد، معمولا تقاضاهایی از سوی آنها ارائه می شود که خارج از حکمت الهی یا قانون و نظامات هستی خواهد بود.
مطابق آیات زیر، از پیامبر مکرم اسلام (ص) تقاضای معجزه می کردند:
آیات را مطالعه کنید، نتیجه گیری با خودتان.
وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَن یُنَزِّلَ آیَةً وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ
و گفتند : چرا معجزه اى از سوى پروردگارش بر او نازل نمى شود؟ بگو: یقینا خدا قدرت دارد که معجزه اى نازل کند، ولى اکثرشان نمى دانند .(انعام 37)
وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِن جَاءَتْهُمْ آیَةٌ لَّیُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآیَاتُ عِندَ اللَّهِ وَمَا یُشْعِرُکُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا یُؤْمِنُونَ
با سخت ترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند که اگر معجزه دلخواهشان براى آنان آید ، قطعا به آن ایمان مى آورند ، بگو : معجزات فقط در اختیار خداست، و شما [اى مردم مومن !] چه مى دانید [که حقیقت چیست ؟] حقیقت این است که اگر آن معجزه هم بیاید ، ایمان نمى آورند .(انعام 109)
وَیَقُولُونَ لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ
و مى گویند : چرا از سوى پروردگارش معجزه اى بر او نازل نشده ؟ بگو:غیب ویژه خداست؛ پس منتظر باشید که من هم با شما از منتظرانم .(یونس 20)
وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ
کافران مى گویند : چرا معجزه اى [غیر قرآن] از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟ بگو: مسلما خدا هر کس را بخواهد [پس از اتمام حجت] گمراه مى کند و هر کس را که به سوى او بازگردد، هدایت مى نماید .(رعد 27)
وَقَالُوا لَوْلَا یَأْتِینَا بِآیَةٍ مِّن رَّبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی الصُّحُفِ الْأُولَى
و [ مشرکان ] گفتند: چرا [پیامبر] معجزه اى از سوى پروردگارش براى ما نمى آورد؟ آیا [این قرآن که] شاهد و دلیلى روشن بر [معارف] کتاب هاى پیشین [آسمانى است] براى آنان نیامده ؟!(طه 133)
إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ
اگر بخواهیم ، معجزه اى بزرگ از آسمان بر آنان نازل مى کنیم که فروتنانه و بى اختیار در برابرش گردن نهند ،(شعراء 4)
وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ
گفتند: چرا از سوى پروردگارش معجزاتى [مانند معجزات پیامبران پیشین] بر او نازل نمى شود. بگو: این معجزات فقط در اختیار خداست و من فقط بیم دهنده اى آشکارم .(عنکبوت 50)
چرا در قرون اخیر، همیشه دینداران و مذهبیون سنت گرا، کشفیات علوم جدید را در تقابل با دین تلقی کرده اند؟
در حالیکه تا قبل از قرن هفتم پیشرفت های مسلمین قابل توجه بود.
مسلمانان نه تنها از فلسفه یونان، بلکه از علوم هیات، طب، ریاضیات و ... سایر دانش های ملل دیگر بهره برداری می کردند. آنها به خوبی به دستور معروف پیامبر (ص) "اطلبوا العلم ولو فی الصین" عمل می کردند.
اینکه چه تغییری در سیر فکری مسلمین اتفاق افتاد که تاریخ اسلام به گونه دیگری رقم خورد خارج از این مقوله است اما فقط به یک نکته اشاره می شود.
چنانچه می دانیم، کلیسا، قرن ها بر اروپا حاکمیت داشت. در آن دوران، یعنی قبل از رنسانس، بدون اجازه کلیسا کسی حق انتشار تولیدات علمی خود را نداشت و اگر کسی چنین می کرد از طرف کلیسا مورد بازخواست قرار می گرفت.
در دوران حاکمیت کلیسا، همان تفکر بر سرزمین های اسلامی نیز سایه افکنده بود. آنچه که اهمیت پیدا کرده بود و سال ها استمرار داشت، جنگ های صلیبی بین حاکمان سرزمین های اسلامی و حاکمان سرزمین های مسیحی بود. شاید همین قضیه موجب کند شدن رشد علمی در جهان شد.
به هر حال رنسانس اتفاق افتاد و سرزمین های مسیح نشین، دوران سیاه خود را سپری کردند در حالیکه سرزمین های اسلامی همان وضع پیشین خود را طی می کردند.
رنسانس موجب شد که علم در دوران جدید به درک عقلانی تری از پدیده ها دست یابد و تحلیل های منطقی تر و پیشرفته تری از فرآیندهای متعدد، چه در بعد علوم انسانی و چه در بعد علوم تجربی ارائه دهد.
در این میان گروهی از دینداران علم گرا راه خود را از مسیحیت سنت گرا جدا کردند و شاخه ای از مسیحیت که با عنوان پروتستان شکل گرفته بود را با رویکرد علمی تقویت کردند.
آنها به تفسیر انجیل بر پایه علم جدید روی آوردند و باعث شد بسیاری از تعابیر دینی که بخشی شان بر پایه خرافات بنا شده بود را کنار بگذارند و تعابیر عقلانی تری نسبت به گذشته، از انجیل ارائه دهند.
نهایتاً در رنسانس، نگاهی جدید از هستی، موجب شد که علم پنجه در پنجه کلیسا بیاندازد و پس از سال ها درگیری و دادن تلفات، او را از مسند قدرت پایین آوَرَد.
یکی از این تعابیر، قادر بودن خداوند متعال است که در آیات متعددی از قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است.
دینداران سنت گرا تصور می کنند که :
أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
یعنی فعل و امر خداوند، بدون هیج قاعده، ضابطه، علت، اساس، نظم و هر آنچه که انسان در وهم و خیال خود تصور می کند انجام پذیر است.
علم دریافت که :
أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
یعنی : خداوند برای هر چیزی قدر، اندازه، نظم، قاعده، فرمول، ضابطه، اساس، علت و معیار قرار داده است.
مقصود از " أَهْوَاءَهُمْ " در آیه مورد نظر همان وهمیات ما در خصوص امر و فعل خداوند است.
آیا خداوند قادر است فیلی بیافریند که گردنش به باریکی سوزن خیاطی باشد؟! سنت گرایان خواهند گفت بله ! خداوند بر چنین کاری هم قادر است. این است تفاوت نگاه علمی و عقلانی به افعال خداوند با نگاه وهمی عوامانه.
در تاریخ اسلام نیز متکلمین اسلامی در جهت تفسیر دقیق تر و کامل تر آیات قرآن کریم تلاش های زیادی کرده اند. فلاسفه اسلامی در این زمینه کم کار نکرده اند. ولی بعضاً مورد بی مهری قرار گرفته اند، یعنی همان کاری که کلیسا با دانشمندان در دوران رنسانس و پیش از آن انجام می داد با فلاسفه اسلامی نیز مشابه آن صورت گرفت، البته نه به آن شدت. هر چند که هنوز هم گروهی از فقها و علمای اسلامی مخالف فلسفه اسلامی هستند.
البته فلسفه اسلامی نیاز به بازنگری دارد. همانگونه که فلسفه مسیحیت در تلاش است که خود را از یافته های علوم جدید بی بهره نگذارد.
علم کشف کرد که اگر ثابت های فیزکی، فقط یک ده هزارم درصد تغییر پیدا کنند، مسیر حرکت عالم به گونه دیگری رقم می خورَد. البته هنوز نمی دانیم که دگرگونی محصول آن اعداد است یا آن اعداد محصول دگرگونی عالم هستند. یا اینکه هر دوی آنها ممزوج و تفکیک ناپذیر از همدیگر هستند.
ماحصل آنچه که هست همین است که ما مشاهده می کنیم. نظم، دقت، قاعده، ضابطه، قدر و اندازه در ریزترین و بزرگترین اجزای عالم.
وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى (اعلی 3)
آنچه که آتئیسم در دنیای مدرن، در نقاب علم، با آن در ستیز است. نه کتب الهی است و نه دین الهی.
بلکه آنها با تلقی های سطحی نگر دینداران سنتی در ستیز هستند و دین را در گفتار آنها می بینند. و گرنه هیچ نکته غیر علمی در قرآن کریم وجود ندارد. البته این ادعا شاید برای انجیل و تورات به دلیل تحریف، قطعیت نداشته باشد.
ما حق نداریم، امر و فعل خداوند را با وهیمیات خودمان مقایسه کنیم. اگر خداوند قرار بود معجزه ای به خواست و میل بشر بیاورد، قطعاً عوام الناس بر اساس تخیلات خود چیزی را طلب می کردند که بر خلاف قوانین و نظامات تکوینی خداوند باشد، آنوقت علامت سوال بزرگتری در قادر بودن خداوند در ذهن توهم زای عوام شکل می گرفت.
در آخر ذکر این نکته را ضروری می دانم که علم، عاری از خطا و لغزش نیست و به هیچ وجه با علم گرایی محض موافق نیستم ولی امروزه بسیاری از قوانین علمی، جزو بدیهیات عقلی شده اند. شاید نگرش علم به پدیده ها تغییر کند ولی تغییر نگرش به مفهوم نسخ کامل و نفی تام نگرش های پیشین نیست. به عنوان مثال در تفسیر مکانیک منظومه شمسی در سرعت های پایین تفاوت بین قوانین نیوتن و نسبیت انیشتن، لا اقل در موضوع مورد بحث، بسیار اندک و قابل اغماض است.
احمدحسین احدی
کلمات کلیدی :
» نظر