به نام نور
عقلانیت ایمانی و عقلانیت تجربی
از ویژگی هایی که خالق در فطرت بشر نهاده است، کنجکاوی، پرسشگری، کنکاش، جستجوگری و آزمودن است. بشر غالباً تا چیزی را تجربه نکند آرام نمی گیرد.
تجربه و آزمودن مهمترین عامل بقا و لازمه پیشرفت بشر در همه ابعاد زندگی در روی کره خاکی است. عقلانیتی که بر پایه کنکاش و تجربه استوار باشد، عقلانیت تجربی است.
در مقابل این ویژگی، خصوصیت دیگری در نهاد بشر است و آن تبعیت محض و بدون چون و چرای مرید و مُحِب از مراد و محبوب است. البته مراد و محبوبی که علیم، حکیم، بصیر، خبیر و ... باشد. در این صورت مرید و محب، نه پرسشگری و کنکاش می کند و نه تردید.
عقلانیتی که بر پایه تبعیت بدون چون و چرا استوار باشد، عقلانیت ایمانی است.
نکته:
مقصود از عقلانیت تجربی همان عقلانیت علمی در تعریفی است که مدرنیته از علم دارد. کنکاش در چراها در گذشته مختص عقلانیت فلسفی بود. از نگاه ساینتیسم، عقلانیت علمی فراتر از عقلانیت فلسفی است. از آنجاییکه از نگاه قرآن کریم ایمان باید بر اساس علم و آگاهی و تعقل باشد لذا مجبور خواهیم بود، دو تعریف از علم ارائه دهیم، علم از منظر قرآن و علم از منظر مدرنیته. در این مقاله جهت پرهیز از دوگانگی در تعریف علم، ترجیحاً عقل تجربی (یا به تعبیری عقل حسی) را در ترازوی مقایسه با عقل ایمانی قرار می دهیم.
به نظر می رسد خداوند متعال با دستور:
وَلَا تَقْرَبَا هَ?ذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ،
به آدم، خواست دو ویژگی مهم، یعنی، عقلانیت تجربی و عقلانیت ایمانی را در او بیازماید.
در این آزمون، عقلانیت تجربی بر عقلانیت ایمانی آدم غلبه کرد و او علیرغم دستور خداوند متعال، به درخت نزدیک شد. او نزدیک شد تا علت نهی خداوند را با تجربه کردن بفهمد.
عقلانیت ایمانی یا همان تبعیت محض بدون چون و چرا لازمه زندگی بهشتی یا عالم بهشت بود. وقتی عقلانیت تجربی آدم که خاص زندگی زمینی یا این عالم است بر عقلانیت ایمانی چیره شد. از آن پس، بهشت مکان مناسبی برای زندگی آدم نبود.
چون عقلانیت تجربی مناسب حیات بهشتی یا عالم بهشت نبود، بکارگیری این نوع عقلانیت در عالم بهشت، عملی پلید یا شیطانی محسوب شد. در هر عالمی، هر عملی که بر خلاف قوانین آن عالم باشد، از منظر قران کریم، عملی پلید یا شیطانی محسوب می شود.
در داستان آدم، کاری به واقعی یا سیمبُلیک بودن آن نداریم. غرض صورتبندی عقل تجربی و عقل ایمانی است. درس های زیادی در این داستان وجود دارد از جمله اینکه انسان به لحاظ دارا بودن عقلانیت تجربی ممکن است از اوامر الهی سرپیچی کند ولی خداوند توبه پذیر و مهربان است.
آیات 65 تا 82 کهف داستان حضرت موسی (ع) و آن شخصی (خضر) که از جانب خداوند، رحمتی به او عطا شده بود بیان شده است. در این داستان، ذکر شده که آن شخص سه عمل انجام می دهند و هربار عملش مورد اعتراض موسی قرار می گیرد. اعتراضات موسی نهایتاً موجب جدایی او از آن شخص می شود.
این داستان مشابه داستان آدم در بهشت است با این تفاوت که پرسشگری یا عقلانیت تجربی موسی(ع)، به دو دلیل نه عملی پلید یا شیطانی محسوب شده و نه مورد سرزنش واقع شده است.
1- کنکاش و پرسشگری یا عقلانیت تجربی جزو قوانین طبیعی این عالم است ولی جزو قوانین طبیعی عالم بهشت آدم نبود.
2- موسی یقین نداشت که آن شخص از خداوند دستور می گیرد یا به عبارتی اطمینان نداشت که او از اسرار غیب و آینده اطلاع دارد ولی آدم اطلاع داشت که نهی او از نزدیک شدن به درخت، دستور خداوند است.
اگر موسی اطمینان پیدا می کرد که آن شخص از خداوند دستور می گیرد، قطعاً از عقلانیت ایمانی خود بهره برداری می کرد، درست مانند زمانی که به خود حضرت وحی می شد.
این داستان دو نوع دیدگاه یا دو نوع بینش مختلف را روایت کرده است. یک نوع بینشی که خواستش تابعیت محض بر مبنای عقلانیت ایمانی یا به عبارتی عقل دینی است و نوع دیگری که خواستش پرسشگری بر مبنای عقلانیت تجربی یا عقل فلسفی است. در این داستان، پرسشگری یا عقلانیت تجربی موسی نه مذموم است و نه گناه محسوب شده.
در عالم فرشتگان، تبعیت محض بی چون و چرا یا همان عقلانیت ایمانی، اساس عالم آنها را تشکیل می دهد. وقتی خداوند دستور داد که همه فرشتگان به آدم سجده کنند (یا به تعبیری در خدمت آدم باشند) بر اساس عقلانیت ایمانی هیچ فرشته ای حق چون و چرا نداشت. چنانچه عرض شد، در هر عالمی عملی خلاف قوانین آن رخ بدهد، آن عمل از منظر قرآن کریم، شیطانی محسوب می شود. به همین دلیل سجده نکردن ابلیس، عملی پلید یا شیطانی محسوب شد.
نمونه های فراوانی از اعمالی که در این عالم، پلید یا شیطانی محسوب شده اند در قرآن کریم به آنها اشاره شده است.
این اعمال موجب تباهی سه گروه می شوند.
الف) آسمان و زمین : 17 و 18 حجر ، 7 صافات
ب) حیات زمینی : 119 نساء
ج) انسان :
168 بقره : محروم کردن از چیزهای پاک و حلال
208 بقره : عدم اطاعت از خداوند
268 بقره : وعده به فقر (ایجاد یأس) و گرایش به زشتی
200 آل عمران : ترس
38 نساء : انقاق برای ریا
176 نساء : کفرورزی و حمایت از طاغوت
120 نساء : سرگرم شدن به آرزوهای بیهوده
90 مائده : شراب و قمار و تقدس بتان
68 انعام : فراموشی از امور خیر
27 اعراف : آشکار کردن بدی های دیگران
5 یوسف : گول زدن دیگران و نیرنگ بازی
42 یوسف : فراموشی تقاضای نیازمند و بی توجهی به خواسته او
100 یوسف : اختلاف افکنی بین دیگران
63 نحل : آراستن و زیبا جلوه دادن اعمال بد
27 اسراء : اسرافکاری
15 قصص : کشتن انسانی که سزای عملش کشتن نیست.
10 مجادله : نجوا
از وسوسه های شیطانی یا فکر کردن به اعمال پلید که بر خلاف نظام این جهان است باید به خداوند پناه برد:
وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ . و اگر از شیطان وسوسه اى به تو رسد به خدا پناه ببر زیرا که او شنواى داناست( اعراف200)
در چند آیه از قرآن کریم، از پرسش گری و تجربه گرایی حضرت ابراهیم، سخن به میان آمده و اساساً منشاء گرایش حضرت ابراهیم (ع) به توحید، غَلَیان عقلانیت تجربی او بود. همچنین پرسشگری او از چگونگی زنده شدن مردگان و چون و چرای او از فرشته عذاب قوم لوط ریشه در عقلانیت تجربی او داشت در حالیکه تسلیم او در برابر دستور ذبح اسماعیل (ع) در خواب ریشه در عقلانیت ایمانی او داشت. در فاصله چند روزی که او خواب ذبح اسماعیل را می دید تا زمانی که با مشورت و اجازه ی او اقدام به این کار کرد بین عقلانیت ایمانی و عقلانیت تجربی او کشمکشی مکرر رخ داده است تا نهایتاً عقلانیت ایمانی اش بر عقلانیت تجربی اش غالب می شود.
چنانچه عرض شد، عقلانیت تجربی در بهشت آدم، گناه و خطا بود ولی در حیات زمینی خطا محسوب نمی شود بلکه یک ضرورت است.
وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَعُمْیَانًا .
[از ویژگی های عباد الرحمن] و کسانى اند که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند، کر و کور روى آن نمى افتند.(فرقان73)
طبق آیه "فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ" خطای آدم از نگاه قرآن کریم ظلم به آدم محسوب شد. زیرا راحتی و آسایش بهشت را از دست داد و سختی، عسرت و گرفتاری حیات زمینی با انواع مشکلاتش پیش روی او و نسلش قرار گرفت.
با توجه به اینکه لازمه زندگی بر روی کره زمین، تجربه گرایی یا عقلانیت تجربی است، حضرت علی (ع) بارها و بارها بر این امر تاکید کرده اند. ده ها روایت در باب اهمیت تجربه و علمی که بر مبنای تجربه استوار باشد از پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) وجود دارد.
علی (ع) فرموده اند :
کفى بالتَّجارِبِ مُؤدِّبا . تجربه ها بهترین آموزگارند . (غررالحکم7016)
رأیُ الرّجُلِ على قَدْرِ تَجرِبَتِهِ . اندیشه مرد به اندازه تجربه اوست. (غررالحکم5426)
حِفْظُ التَّجارِبِ رأسُ العَقلِ . اندوختن تجارب ریشه خرد است. (غررالحکم4916)
کاملا روشن است که مقصود حضرت علی (ع) این نیست که تجربه های دیگران را هم، خودمان مجدداً بیازماییم. بلکه باید از تجربه دیگران و گذشتگان درس گرفت.
تجربه صرفاً معطوف به فرد نیست. جامعه انسانی نیز به منزله یک موجود هوشمند، از تجربیات تاریخی خود باید درس بگیرد.
لازمه زیستن بر روی کره زمین، کسب علوم تجربی است. کسانی که تحت لوای دین، به انحاء مختلف در صدد تضعیف علوم تجربی هستند، یا دین را درست نفهمیده اند یا انسان را نشناخته اند. یا چون از علوم تجربی بی اطلاع هستند، در صدد القای تضارب دین و علوم تجربی (ساینس) هستند.
بشر در هیچ لحظه ای از تاریخ حیاتش بی نیاز از علوم تجربی نبوده و نیست. فقط مراتبش متفاوت بوده. حتی زمانی که غارنشین بوده و از سنگ، ابزاری برای شکار حیوانات می ساخته و یا از گیاهان برای درمان خود استفاده می کرده، همه و همه جزو علوم تجربی آن عصر بوده اند.
هیچ تناقض، تضاد و تضاربی بین عقلانیت ایمانی یا عقل دینی و عقلانیت تجربی یا عقل فلسفی در دین و قرآن کریم وجود ندارد. این دو به منزله ی دو بال برای صعود انسان به قله های کمال معنوی و مادی است.
علوم تجربی و عقلانیت تجربی، در ارتقای نگرش بشر به هستی یا هستی شناسی تاثیر بسیار مهمی داشته اند. علوم تجربی به ما می آموزند که روز به روز از تصورات و بافته های ذهنی خود نسبت به خداوند فاصله بگیریم و به هر میزان که دانش ما افزایش می یابد، بهتر از گذشته او را بشناسیم.
... ادامه دارد
کلمات کلیدی :
»
نظر