سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خیر و شرّ

به نام خدا


خیر و شر


انسان از ابتدای قدم نهادن به کره زمین همواره با خیر و شرّ های بیشماری مواجه بوده و هست.

از منظر قرآن کریم، انسان چند صباحی در عالم ماده و انرژی به نیکوترین شکل ممکن با وجود شرّ و خیر، سختی، عسرت و آسایش، که توأمان هستند، قوام یافته و در معرض همان ها آزموده می شود.


لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ . [که ] براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم.(تین 4)

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ . براستى که انسان را در رنج آفریده ایم.(بلد 4)

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا . پس [بدان که ] با دشوارى، آسانى است‌.(5)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا . آرى، با دشوارى، آسانى است.(شرح 6)


شرور امور جداگانه و ویژه ای نیستند. هر چیزی در عین حالیکه خیر است، شرّ هم هست. گاهی در یک زمان و یک مکان کسی دعا می کند باران بیاید و دیگری دعا می کند باران نیاید. برای یکی خیر است و برای دیگری شر است.

... وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ .... و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود و به سوى ما بازگردانیده مى شوید(انبیاء 35)


قرآن کریم نفرموده که شرور را برای آزمایش بشر آفریده، بلکه شرور توأم با خیرات هستند و خداوند با آنها بشر را می آزماید. این نوع آزمودن، هم از نوع پروریدن است و هم از نوع سنجش. 


سفیدی و سیاهی جزو ذات آفرینش و توأم با هم هستند. گرچه خاکستری می تواند از سفیدی تا سیاهی متغییر باشد ولی گاهی خود انسان در نوع نگاهش به پدیده ها، خاکستری را در مرز سیاهی می انگارد در حالیکه با تغییر نگاهش می تواند خاکستری را تا مرز سفیدی برای خود تغییر بدهد.

... وَعَسَى? أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى? أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ .... و بسا چیزى را خوش نمى دارید و آن براى شماخوب است و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است و خدا مى داند و شما نمى دانید(بقره 216)


اگر انسان همه ی آنچه که به منزله شرّ بر سرش می آید، چه از جانب خطاهای عمدی و سهویِ خودش و چه از سوی عواملی که خارج از اراده اوست، همه را نعمت و نیکی تلقی کند، بیشترین کمک را به جسم و روان خود کرده است و غم و اندوه که جز زیان و ضرر برایش ندارد را از خود خواهد زُدود. 

یکی از مهمترین تفاوت های اندیشه دینی و غیردینی، نوع نگاه انسان به شر و خیر است.

معروف است که پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده اند: خیر الامور اوسطها.

حد وسط یا تعادل در هر امری خیر است. هر گونه افراط و تفریط، نتیجه اش شر و بدی است. حد تعادلِ در بارندگی، ملایمت و مداومت در مقاطعی از فصول سال است که موجب نیکی و خیر و برکت می شود. هرگاه کم شود، خشکسالی حاصل می شود و هرگاه بیش از حد شود، باعث از بین رفتن محصولات کشاورزی و ایجاد سیل و ویرانی می شود. هیچگاه طبیعت بر یک روال ثابت نیست. برای همین است که آدمی طوری باید خود را در شرایط مختلف بیازماید و پخته کند که با حوادث متغییر روزگار نه دچار غرور و کبر شود و نه دچار ذلت و خواری.


جوهره آفریده ها اقتضا می کند که خیر و شر ممزوج در همدیگر باشند. مثلا، آتش فواید بسیار دارد ولی همین آتش ضمن داشتن محاسن بسیار، گاهی ویرانی هایی دردناک ببار می آورد و اصطلاحاً شرّ بپا می کند. 

نیش مار آن مار را باشد حیات --- لیک مر آدمی را شد ممات

زلزله از منظر انسان شر است در حالیکه زلزله نتیجه بخشی از مکانیزم های حیاتی مواد مذاب در زیر پوسته زمین است که اگر حرکت مواد مذاب نبود برخورد و در هم فرو رفتن لبه های صفحات پوسته زمین صورت نمی گرفت و رشته کوه ها پدید نمی آمدند. در حالیکه یکی از شرایط لازم جهت پدید آمدن حیات گیاهی، شرایط آب و هوایی ای بوده که کوه ها در ایجاد آن نقش اساسی داشته اند. بدیهی است منظور از حیات، تنها زندگی جانداران نیست. هر سیستمی در جهان دارای تولد و مرگ است و در فاصله زمانی بین این دو حد، فرایندهای گوناگون و متعددی را طی می کند. مثلا یک ستاره از تولد تا مرگش که میلیاردها سال به طول می انجامد، در پروسه های حیاتی اش تغییرات و تحولات بسیاری را سپری می کند.



انسان شاید قادر نباشد ارتباط بسیاری از رخدادها را بیابد و یا برای آنها فرمول، طرح و فرضیه ای ارائه دهد ولی گاهی عقل آدمی گواهی می دهد که عواملی چون نیکی و محبت به همدیگر و یا فکر مثبت، نتایج ثمر بخشی در حیات انسانی دارد. امروزه بر همگان روشن شده که ربا اثرات ناخوشایند و صدقه آثار خوشایند در وضعیت اقتصادی جامعه دارد.

به قول فیزیکدان ها، حرکت دم یک ماهی در یک اقیانوس موجب اتفاقاتی در سوی دیگر کره زمین می شود. این مورد تمثیلی از وابستگی و پیوستگی رخدادها در بُعدهای مکان و زمان است. 

یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ . خدا از [برکتِ ] ربا مى کاهد، و بر صدقات مى افزاید، و خداوند هیچ ناسپاسِ گناهکارى را دوست نمى دارد.(بقره 27)

صدقات نه تنها برای جامعه مفید است مهمتر از آن ثمر بخشی آن برای شخص صدقه دهنده است. 

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ . از اموال آنان صدقه اى بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزه شان سازى و برایشان دعا کن زیرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست(103)

همچنین از بین رفتن بدی ها به واسطه نیکی کردن و موارد بسیار دیگری که ما از روابط آنها اطلاع کافی نداریم.

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَ?لِکَ ذِکْرَى? لِلذَّاکِرِینَ . و در دو طرف روز [=اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار زیرا خوبیها بدیها را از میان مى برد این براىپندگیرندگان پندى است(هود 114)


اینکه پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده اند : صدقه بلاهای بسیاری را دفع می کند، ما از نحوه این عمل و چگونگی تاثیر آن اطلاع دقیقی نداریم.

بسیاری اعمال نیک و صالح، موجب دفع شُرُور می شوند. البته مقصود از صدقه، صرفاً دادن پول به نیازمند نیست. رفع نیازها و حاجات نیازمندان به هر شکل ممکن را می توان جزو صدقات محسوب نمود. شکل و نوع خدمات رسانی در دنیای امروز متفاوت از گذشته است. ممکن است در جامعه ای قانونی وضع شود که هر گونه کمکی به نیازمندان باید از طریق نهادهای قانونی صورت بگیرد تا عدالت در خصوص محرومین بهتر اجرا شود. در چنین شرایطی باید با نهادهای قانونی همکاری نمود.



شرور و منشاء آنها قابل دسته بندی های زیر است:

بیرونی، درونی

طبیعی، انسانی

عمدی، سهوی

سهل انگاری، ناتوانی (جسمی، روانی)

خسارت و ویرانی های ناشی از آنها عبارتند:

انسان، اموال

فردی، گروهی

جسمی، روانی

 از بدو خلقت بشر تا به حال، منشاء شرور را می توان به گروه های زیر دسته بندی کرد.

1.زمین (زلزله، آتشفشان ها، رانش، ریزش، آتش سوزی، سقوط و ...)

2.دریا و رودخانه (سونامی، غرق شدن، سیل، ... )

3.آسمان (شهابسنگ ها، اشعه های مضر و ...)

4.هوا و جو (توفان، گردباد، صاعقه، تگرگ، گرما، سرما، خشکسالی ...)

5.جانوران وحشی کوچک و بزرگ (درنده ها، گزنده ها، خسارت زنندگان به کشت و دام و ...)

6.جانوران ذره بینی(آفات، ویروس ها، باکتری ها و ...)

7.بیماری ها (انواع مختلف جسمی، روانی ناشی از عوامل بیرونی و درونی و ...).

8.فقر و ناداری و کمبود غذا

9.خطا، سوء ظن و تصمیم اشتباه

10.بد اخلاقی، تربیت نادرست و ...

11.ترس، غرور، ماجراجویی و ...

12.تولیدمثل ناقص ناشی از ازدواج های مشکل دار

13.حرص، آز، طمع، زیاده طلبی و ...

14.حکومت و سلطنت به ویژه حکومت های مستبد و دیکتاتور.

15.جنگ های ناشی از شکل گیری ایدئولوژی، عقیده، مذهب و ...

16.جنگ های ناشی از مرز بندی سیاسی، جغرافیایی و ...

17.جنگ های ناشی از ملیت ها قومیت ها، فرهنگها و ...

18.جنگ های ناشی از کشف منابع طبیعی و دست درازی به سایر کشورها

19.جنگ های ناشی از پیشرفت های اقتصادی و رقابت بر سر منافع

20.کاهش منابع به دلیل محدودیت ها و طمع به منابع دیگران

21.یاغیگری ناشی از رشد قدرت نظامی و تحریک غرور ملی

22.سلاح های کشتار جمعی و مصنوعات بشر

23.عدم ایمنی در تکنولوژی و فناوری های مدرن

24.آلودگی های متعدد زیست محیطی

25.سمومات گیاهی، جانوری و مواد غذایی تراریخته

26.انواع مواد شیمیایی موجود در لوازم،  وسایل و تجهیزات

27.امواج الکترومغناطیسی و اشعه های گوناگون صنعتی

28.خطرات ناشی از فنآوری هسته ای 

29.خطرات فضای مجازی و برنامه ها و بازی های رایانه ای


بسیاری از موارد فوق که وجوه شرّ بودن آنها فهرست شده است، شکل دیگرشان خیرات محسوب می شود. در امور دنیا نه شر مطلق وجود دارد و نه خیر مطلق.

خیر مطلق و شر مطلق تنها مربوط به نتیجه اعمال آدمی در آخرت است که ثمره اش عاقبت خوش و فرجانم بد است.



بدترین شرور از نظر قرآن کریم عبارتند از : تعقل نکردن. در برابر سخن حق، خود را به کری و لالی زدن، پوشاندن حقیقت. ایمان نیاوردن.

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ . قطعا بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانى اند که نمى اندیشند(انفال 22)

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ . بى تردید بدترین جنبندگان پیش خدا کسانى اند که کفر ورزیدند و ایمان نمى آورند(انفال 55)


پناه بردن به خداوند متعال، نجاتبخش آدمی در برابر تمام شروری است که منشاء برخی از آنها در آیات زیر آورده شده است.

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ . بگو: پناه مى برم به پروردگار سپیده دم،(1) 

مِن شَرِّ مَا خَلَقَ . از شرّ آنچه آفریده،(2) 

وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ . و از شرّ تاریکى چون فراگیرد،(3) 

وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ . و از شرّ دمندگان افسون در گره ها،(4) 

وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ . و از شرّ [هر] حسود، آن گاه که حَسَد ورزد. (فلق 5) 

مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ . از شرّ وسوسه گر نهانى(ناس 4)


نحوه رفتار انسان در مواجهه با شر از نظر قرآن کربم :

نومید نشدن، صبوری، عجز نشان ندادن، بخل نورزیدن به هنگام برخورداری از خیر، مداومت بر رویکرد بسوی خدا، نماز، برای سائل و محروم حقی از اموال خود قائل شدن، تصدیق روز جزا و بیمناکی از محرومیت بخشش الهی.

... وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوسًا ... و چون آسیبى به وى رسد نومید مىگردد(اسراء 83)

 إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا . به راستى که انسان سخت آزمند [و بى تاب] خلق شده است.(معارج 19)

إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا . چون صدمه اى به او رسد عجز و لابه کند.(20) 

وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا . چون خیرى به او رسد بخل ورزد.(21) 

إِلَّا الْمُصَلِّینَ . غیر از نمازگزاران(22) 

الَّذِینَ هُمْ عَلَى? صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ . همان کسانى که بر نمازشان پایدارى مى کنند.(23) 

 وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ . و همانان که در اموالشان حقّى معلوم است،(24) 

لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ . براى سائل و محروم.(25) 

وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ . کسانى که روز جزا را باور دارند.(26) 

وَالَّذِینَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ . و آنان که از عذاب پروردگارشان بیمناکند.(معارج 27)


» نظر

معجزه و دعا

به نام خدا


معجزه و دعا


تمام کنش ها و واکنش های ماده و انرژی و تمام فرایندهای آفریده های متعدد و گوناگونِ در نظام هستی، طبق قوانین و نظامات حاکم بر خلقت، انجام وظیفه می کنند. حمد و تسبیح در آیات زیر می تواند اشاره به همین موضوع باشد زیرا ستایش خداوند و منزه دانستن او توسط اشیاء و جمادات، نتیجه طاعت و فرمانبرداری و مطیع اراده و دستور بودن است .

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَ?کِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا . (اسراء 44) آسمانهاى هفتگانه و زمین و آنچه که در آنهاست او را تسبیح مى گویند و هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش، تسبیح او مى گوید ولى شما تسبیح آنها را درنمى یابید به راستى که او همواره بردبار [و] آمرزنده است.

یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ . آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، خدایى را که پادشاه پاک ارجمند فرزانه است، تسبیح مى گویند.(جمعه 1)

به عنوان مثال، رفتار ستارگان و ابرنواخترها در طول حیاتشان یا رفتار اتم ها در ترکیب های شیمیایی متعدد یا حرکت پیچیده قمر زمین از منظر یک چنین قمری در کهکشانی دیگر یا رفتاری که نور در حالات مختلف از خود نشان می دهد یا رفتاری که یک آلیاژ در برابر تغییرات شیمیایی یا فیزیکی از خود نشان می دهد یا رفتار یک قطعه مکانیکی در برابر عوامل فیزیکی و بسیاری امور گوناگون دیگر... همه و همه قانونمند و حساب شده هستند اگر چه ما نتوانیم آنها را بطور کامل و دقیق فرمولیزه کنیم.

اگر بر فرض محال، این رفتارها، تصادفی باشند، و در وضعیت های کاملا مشابه رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهند، هیچگونه خلقتی با این انسجام و هماهنگی شکل نمی گرفت. مبنا و اساس قانونمندی نظام خلقت منتج از اصل تغییر ناپذیری سنن در نظام خلقت است.

ثبات و تغییر ناپذیری قوانین الهی یک اصل مهم در بقای هستی است. تمام تعاریف و فرمول ها و روابط ریاضی که بر اساس آنها می توان نتایج را در سیستم ها پیش بینی نمود بر اساس اصل تغییر ناپذیری قوانین و استواری آنها در نطام خلقت است.

فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا . (فاطر 43) . پس آیا جز سنّت پیشینیان را انتظار مى برند؟ و هرگز براى سنّت خدا تبدیلى نمى یابى و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى یافت.


هنگامی که بر اساس فرمول ها و روابط ریاضی نتوان پیش بینی دقیقی از قضایا صورت داد به علم آمار و احتمالات متوسل می شویم. فرمول های آماری و قوانین احتمالات، ظاهراً ، تصادف را در ذهن متبادر می کنند در حالیکه تصورِ تصادفی بودن، ناشی از عدم اطلاع ما از مکانیزم ها و تمام عوامل تاثیر گذار است و گرنه هر اتفاقی بر اساس ضوابط و قوانین دقیقی است که ما از آن بی اطلاع هستیم.

بی اطلاعی ما به مفهوم بی اطلاعی شعور حاکم بر سیستم نیست. بسیاری از تئوری های علمی از نتایج محاسبات ریاضی حاصل می شوند در حالیکه اغلب آنها با دانش امروز قابل مشاهد نیستند. بدیهی است مقصود از مشاهده، رؤیت چشمی نیست، منظور آزمودن و درک آنهاست.

هیچ اتفاقی در نظام هستی خارج از قوانین حاکم بر گیتی و طبیعت نمی تواند رخ بدهد. خداوند متعال که حاکم بر هستی است، هم به ماهیت ماده و انرژی واقف است و هم به قوانین حاکم بر آنها. به همین دلیل در قرآن کریم می فرماید علم الهی ازلی و ابدی است و خداوند از هر اتفاقی در آینده، مطلع است.

وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ (انعام 59) و کلیدهاى غیب تنها نزد اوست جز او [کسى] آن را نمى داند و آنچه در خشکى و دریاست مى داند و هیچ برگى فرو نمى افتد مگر [اینکه] آن را مى داند و هیچ دانه اى در تاریکیهاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت] است.

اطلاع رب العالمین از آینده و سرنوشت آدمی به مفهوم محتوم بودن و فیکس بودن یا جبری بودن سر نوشت نیست. هر اراده ای توسط جانداری می تواند در مسیر های متعددِ منتهی به سرنوشت، تغییر ایجاد کند. اما چون خداوند متعال واقف به مسیرهای متعدد است، لذا هر پایانی از شجره ی زمانی وقایع، نمی تواند از علم الهی خارج باشد.

آیه 43 سوره فاطر، اصل تغییر ناپذیری قوانین حاکم بر هستی را در حالت نُرم تبیین فرموده است اما اراده خدای متعال می تواند در قوانین یا سنن الهی تاثیر گذار باشد. به عنوان مثال وقتی یک ماده آلی در آتش قرار گیرد مطابق قوانین و نظامات الهی قطعاً می سوزد اما اگر خداوند متعال اراده کند که آتش در مقطعی از زمان و مکان، خارج از سنت ثابت الهی عمل کند، بدون برو برگشت فرمانبردار است. مانند عمل نکردنش، هنگامی که حضرت ابراهیم (ع) توسط نمرودیان در آن افکنده شد.

قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى? إِبْرَاهِیمَ . گفتیم اى آتش براى ابراهیم سرد و بى آسیب باش(انبیاء 69)

همچنین است در خصوص سایر معجزات پیامبران. البته اصطلاح معجزه در قرآن کریم نداریم بلکه عبارت "آیه" همین مفهوم را دارد.

در جوامع انسانی که نقش اراده مطرح است نیز همان قانونمندی حکمفرماست با این تفاوت که عوامل تاثیرگذار دیگری غیر از تابعیت محض اجزاء به سیستم اضافه می شوند و آن اراده هاست. به همین دلیل برای اعمال انسان پاداش و جزا در آخرت پیش بینی شده است.

بسیاری از آتئیست ها معتقدند چیزی به نام اراده به عنوان عامل مستقل وجود ندارد بلکه تصمیمات اشخاص بر اساس واکنش های شیمیایی مغز است که در دایره محدودیت های مختلف زمان و مکان و شرایط محیطی حاصل می شود.

استدلال آنها بر جبری بودن خلقت بر همین اساس است. مهمترین دلیل ارائه تئوری جهان های موازی نیز همین است. البته این تئوری تا قبل از دخالت اراده در نظام خلقت بر اساس اصل تغییرناپذیری سنن الهی کاملا درست است ولی از زمانیکه اراده وارد پروسه و فرآیند آفرینش بشود، لا اقل در سیاره هایی که حیات شکل می گیرد، ادامه مسیر خلقت در جهان های موازی شرایط شان یکسان نخواهد بود.

زمانیکه اراده نقش آفرینی کند، مسیر حیات از حالت جبر خارج می شود و اختیار هویت پیدا می کند. بنابراین ریشه اختلاف فکری معتقدان به دین با آتئیست ها دقیقاً همین جاست. دینمداران اعتقاد به وجود اراده ای فراتر از ماده و انرژی دارند که محیط بر آنهاست در حالیکه آتئیست ها اعتقادی به وجود اراده ای فراتر از ماده و انرژی و نیروهای چهارگانه و قوانین و نظامات حاکم بر آنها ندارند.


به نوعی باید گفت وجود اراده ای فراتر از ماده و انرژی وجه افتراق این دو طرز فکر نیست بلکه اعتقاد به وجود اراده، تکمیل کننده اندیشه ی آتئیسمی است. تمام آنچه را که دانشمندان و نظریه پردازان آتئیسم در باره خلقت به آنها اعتقاد دارند هیچگونه مغایرتی با تفکر دینی ندارد. عدم اعتقاد به اراده، به معنی نقص در تفکر آتئیسمی است.


عدم اعتقاد به وجود اراده و تکیه بر تحلیل ها، فرمول ها، تئوری ها و فرضیه های علمی به معنی پذیرش جبر مطلق است. یکی از نقاط مشترک اندیشه آتئیسمی و تفکر دینی، اعتقاد هر دو اندیشه به برنامه ریزی و هدف گذاری برای پیشرفت جامعه انسانی است. گرچه آتئیسم در خصوص جامعه انسانی نیز معتقد به جبر تاریخ است و برای اراده نقشی قائل نیست ولی آیا هدف گذاری به معنی نفی جبر نیست؟ چگونه می شود به نقش برنامه ریزی در پیشرفت و ترقی جامعه معتقد بود ولی به نقش اراده الهی در بهبود نظام خلقت معتقد نبود!

مسئله دیگر، کرامت انسان است که هر دو اندیشه به آن معتقدند. در بُعد دنیوی، بین تفکر اومانیسم (هیومانیسم) غیر دینی، که محور اصلی تفکر آتئیسم است، تفاوتی با اندیشه دینی نیست. اما در بعد الهی، اندیشه دینی، ریشه کرامت انسان را در نفخه روح یا همان اعطای اراده و اختیار از سوی آفریننده به انسان می داند. اندیشیدن و تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس علم و آگاهی و به عبارتی تعقل و دست یافتن به نتایج متعدد، ناشی از قوه اختیار و اراده است که به انسان داده شده. آیه زیر دقیقاً اشاره به همین مطلب است و گرنه اگر قرار بود، انسان فقط قادر باشد محفوظات ذهنی خود را ارائه دهد با طوطی، دولفین، میمون و امثال ذالک فرقی نداشت.

قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ . فرمود اى آدم ایشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ایشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آیا به شما نگفتم کهمن نهفته آسمانها و زمین را مى دانم و آنچه را آشکار مى کنید و آنچه را پنهان مى داشتید مى دانم(بقره 33).

وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى? کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا . و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى آشکار دادیم (اسراء 70) 


علم گرایی و نگاه علمی به هستی، امری پسندیده است اما علم گرایی محض ناپسند است. علم، ابزار شناخت خداوند متعال است به شرطی که خودش حجاب خداشناسی نشود. تنها عاملی که سبب مقاومت و یا مخالفت علم گرایان محض در برابر دین شده است، غرور و خود خواهی است. انسان موجود ضعیفی است، هر گونه دارایی، او را سرمست و مغرور می کند.

... وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفًا . انسان ناتوان آفریده شده است(نساء 28)

البته بخشی از این غرور، عکس العمل در برابر تصویر نابجایی است که از سوی دینداران به دنیا عرضه‌‌‌ می شود. دیندارانی که درک درستی از علم برایشان حاصل نمی شود و به دلیل ضعف علمی شان،  علم را در تقابل با دین معرفی می کنند.

قرآن کریم، غرور و تکبر را آفت دین شمرده است. همان صفتی که اول بار موجب شد، مخلوق در برابر خالق ناسپاسی کند.

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى? وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ . و چون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید پس بجز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] بهسجده درافتادند(بقره 34)

قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِی آمَنتُم بِهِ کَافِرُونَ . کسانى که استکبار مى ورزیدند گفتند ما به آنچه شما بدان ایمان آورده اید کافریم(اعراف 76)


إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ . به یقین کسانى که نزد پروردگار تو هستند از پرستش او تکبر نمى ورزند و او را به پاکى مى ستایند و براى او سجدهمى کنند(اعراف 206)



از نگاه قرآن کریم، اراده در زندگی فردی و اجتماعی نقش اساسی دارد و رستگاری و ضلالت در اراده خود انسان است.


قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى? . رستگار آن کس که خود را پاک گردانید(اعلی 14) 

قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا . که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد،(شمس 9) 

وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا . و هر که آلوده اش ساخت، قطعاً درباخت.(شمس 10) 


طبق فرموده قرآن کریم، دعا نیز مانند معجزه همان نقش را ایفا می کند.

وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ... و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم ... (غافر 60)

بر آورده شدن دعای بندگان با اراده خداوند متعال، دقیقاً به مفهوم دخل و تصرف در قوانین ثابت الهی است. همه خلقت از جزئی ترین تا بزرگترین، طبق قوانین و سنن الهی انجام وظیفه می کنند. چهار نیروی شناخته شده بنیادی در خلقت که عبارتند از ، نیروی های هسته ای ضعیف و قوی، الکترومغناطیس و گرانش جزو همان قوانین ثابت خلقت هستند که در سرتاسر هستی ضوابط و فرمول خاص خود را دارند و از آن ذره ای خطا نمی کنند. اگر کوچکترین تغییری در نهاد آنها اتفاق بیافتد، کل نظام هستی در هم می ریزد مگر آن تغییر در شرایط خاص بر طبق اراده خدای متعال که از دید ما ناشناخته است رخ بدهد.

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ . آیا ندانسته اى که هر که [و هر چه ] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى گویند، و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشوده اند [تسبیح او مى گویند]؟ همه ستایش و نیایش خود را مى دانند، و خدا به آنچه مى کنند داناست.(نور41)

پرندگان مثالی از همه جانداران هستند که بصورت غیر ارادی تحت همان نظام لایتغیر هستی انجام وظیفه می کنند. از این آیه چنین استنباط می شود که فقط انسان است که اراده اش در سرنوشت خود و محیطش تاثیرگذار است. به نظر می رسد دمیدن روح در انسان که در آیه زیر جزو امر الهی شمرده شده همان قدرت اراده و اختیار است که فرای ماده و انرژی مستقیماً از سوی خدای متعال به انسان افاضه شده است.


وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا . و در باره روح از تو مى پرسند بگو روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکى داده نشده است (اسراء 85)

در حقیقت دخل و تصرف در نظامات حاکم بر عالم هم یکی از قوانین الهی است که خدای متعال در نظام هستی قرار داده است. 

غیر از مسئله معاد و عالم غیب، معجزه و دعا در حیات دنیایی جزء پایه ها و  اساس اعتقاد دینی است. اعتقاد به این دو قانون مهمترین وجوه تمایز دینداران و آتئیست هاست که منشاء این دو همان اراده (خداوند متعال) است، به بیان دیگر وجه تمایز اندیشه دینی نسبت به تفکر آتئیسمی اراده است، اراده چه از جانب حق تعالی چه از جانب انسان که صاحب بخشی از امر الهی یعنی روح یا همان اراده ی خدای متعال شده است.

بسیاری از دانشمندان آتئیسم معتقدند از بدو بیگ بنگ، ماده و انرژی دارای شعور بوده اند که بر اساس قوانین حاکم قادر شده اند پس از گذشت میلیارها سال ، میلیون ها شرط را کنار همدیگر فراهم کنند تا حیات شکل بگیرد و بر اساس قوانین فرگشت نتیجه اش بشود انسانی که این مقاله را بنویسد یا بخواند.

اما از نگاه قرآن کریم، شعورِ ماده و انرژی نمی تواند الله باشد. برخی از اندیشمندان دینی، بر اساس نظریه "وحدت وجود" دچار  همین اشتباه آتئیست ها شده اند.

سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ . منزّه است پروردگار تو، پروردگار شکوهمند، از آنچه وصف مى کنند.(صافات 180)

نظر به اینکه تمام هستی و کائنات از بی نهایت کوچک ها تا بی نهایت بزرگ ها طبق قوانین الهی و بر اساس هدایت تکوینی تسلیم امر الهی هستند انسان نیز برای هم نوا شدن با ذرات وجودی خودش جهت رستگاری، بهتر آن است که هم راستا بودن خودش با نظامات هستی را با یاد خدای متعال به نمایش بگذارد. 

 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا  .اى کسانى که ایمان آورده اید، خدا را یاد کنید، یادى بسیار.(احزاب 41)

وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلًا .  و صبح و شام او را به پاکى بستایید.‌(احزاب 42)


بهترین سبک برای این هم راستایی ، نماز است، که خدای متعال در آیات زیادی بر آن تاکید فرموده است.

وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ . و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید و با رکوع کنندگان رکوع کنید(بقره 43)

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ . از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان( بقره 45)

برای اینکه، انسان از این هم راستایی، در یاد خدا دچار نسیان نشود، خداوند متعال طبق برنامه زمانی، نمازهای یومیه را معین فرموده است.

فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ . پس خدا را تسبیح گویید آن گاه که به عصر درمى آیید و آن گاه که به بامداد درمى شوید.(روم 17)


خداوند متعال در قرآن کریم، دعاهای زیادی از قول انبیاء عظام (ع) فرموده که به دینمداران بفهماند، دعا بخش مهمی از اندیشه دینی است. یک مسلمان نمی تواند بدون درخواست حاجات و نیازهایش از رب العالمین مسلمان باقی بماند، دعا حتی اگر برآورده نشود، مهمترین اثرش ایجاد رابطه عاشقانه بین انسان و خدای متعال است.

 

در انتها یاد آور می شوم که امر و فعل خداوند متعال را صرفاً با قوانین علمی نمی توان تحلیل و بررسی کرد. برای درک بهتر از مسئله نارسایی تحلیل های علمی، به مقاله "خداشناسی و شناخت علمی" مراجعه کنید.


 


» نظر

چرا عاشورا ؟

به نام خدا

چرا عاشورا ؟

1- بعثت پیامبر اسلام (ص) : کاشتن بذر دیگری از توحید و یکتاپرستی ابراهیمی و شکوفایی دوباره دین الهی و کنار زدن حجاب های تحریف و خرافات که بسان پرده هایی، حقیقت توحید و یکتاپرستی را کم رنگ کرده بودند.

2- هجرت : قوت گرفتن نهال دین و لزوم تشکیل حکومت اسلامی و فراهم نمودن زمینه های گسترش اسلام به دیگر نقاط.

3- مباهله و آیه تطهیر : زمینه معرفی عترت و اهل بیت پیامبر(ص)  و مقدمه ای برای تعیین ولایت.

4- غدیر : در روز غدیر، پیامبر مکرم (ص) به سخنرانی درباره ولایت، اکتفا نکردند بلکه صحنه انتخاب ولایت را در روز روشن و در مقابل ده ها هزار چشم بینا به نمایش گذاشتند و آنچه وظیفه اش بود به نحو مطلوب انجام دادند.

5- شورای سقیفه : نخستین تجربه دمکراسی در حکومت اسلامی به روش شورایی امّا بدون توجه به سفارش نبی مکرم (ص)

6- انتخاب امام علی (ع) : دومین تجربه دمکراسی فراتر از شورا، با حضور حداکثری و اصلاح مسیر حکومت اسلامی بر مدار ولایت و زنده شدن غدیر.

7- شهادت امام علی (ع) : رخت بر بستن دمکراسی. غصب حکومت توسط معاویه و تغییر حکومت اسلامی به حکومت تزویر سلطانی با رنگ و لعاب دینی و فریب مسلمانان با تظاهر به حفظ حرمت اهل بیت (ع).

8- صلح امام حسن (ع) : معاویه با تزویر و ریا و تظاهر به اسلام، حرمت اهل بیت (ع) را به ظاهر حفظ می کرد و اغلب مردم او را خلیفه به حق مسلمین تلقی می کردند، لذا قیام امام حسن (ع) نمی توانست نتیجه بخش باشد بنابراین صلح نامه معاویه را پذیرفتند.

9- مرگ معاویه : شروع سلطنت غاصب دوم. یزید رویه پدرش که تزویر بود را پیش نگرفت و به مخالفت علنی با اسلام و اهل بیت (ع) پرداخت. در چنین شرایطی که حتی حرمت ظاهری اسلام توسط حکومت زیر پا گذاشته شد، بیعت امام حسین (ع) با او غیر ممکن بود.

10- عاشورا : امام حسین (ع) تمام وقایع تاریخ اسلام از بعثت تا سلطنت یزید را به درستی درک و مدت زیادی از آن را به عینه تجربه کرده بودند. شناخت دقیق و کاملی از سرگذشت اسلام داشتند. او با مدیریت کامل و با دقت تمام، اوضاع را رصد می کردند و تا نقطه پایان به درستی پیش رفتند. او به خوبی می دانست  اگر پایان مسیرش به شهادت ختم شود، آن نقطه نیز می تواند بهترین تحول و دگرگونی را در سرنوشتی که خاندان ابوسفیان برای اسلام اختیار کرده اند ایجاد کند.

بنابراین، عاشورا یعنی :
بعثت دوباره ی پیامبر اسلام(ص)، چون پرده های تحریف و خرافات، بخش زیادی از دین را پوشانده بودند.
تکرار غدیر، چون ولایت رنگ باخته بود.

پس عاشورا یعنی احیای دین اسلام


» نظر

مدیریت و نیکوترین انتخاب امام حسین (ع)



به نام خدا 


مدیریت و نیکوترین انتخاب امام حسین (ع)


إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى‏ قَضائِک، یا رَبِّ لا معبود سواک، یا غیاثَ المستغیثین


خدای من، راضی به رضای تو و تسلیم امر تو هستم. در مقابل قضای تو صبر خواهم نمود. ای خدایی که جز تو معبودی نیست. ای پناه بی پناهان.


این عبارات، فقط چند کلمه دعا نیستند. این سخنان برخاسته از اندیشه بلندی است که در چند جمله کوتاه، زیباترین تفسیر را از نظام هستی و حیات به تصویر می کشد. این پیام حاوی نوع نگرش انسان اسلام به هستی و زندگی است که مبنایش جهان بینی توحیدی است. با این نوع نگاه به هستی، انسان در برابر کوهی از مشکلات صبور و آرام می شود.

ظاهر این کلمات بیانگر این است که امام حسین (ع) دست روی دست گذاشته و در انتظار سرنوشتی محتوم نظاره گر گذر زمان شدند. امام حسین (ع) چنانکه در سیره پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) مشهود است، با تدبیر و دور اندیشی تصمیم سازی می کردند و مسیر خویش را آزادانه انتخاب می کردند چنانچه معروف است که ایشان می فرمود: اگر دین ندارید، آزاده باشید. 


پر واضح است هر گونه تصمیم سازی در چارچوب محدودیت ها صورت می گیرد. بدین معنی که هیچگاه محدودیت های متعدد اجازه آزادی مطلق را به کسی نمی دهند، اما از میان گزینه ها، همیشه یکی از آنها بهترین انتخاب است. لذا انسان موفق کسی است که با در نظر گرفتن همه جوانب، بر اساس برنامه ریزی بهترین مسیر را با حفظ کرامت و عزت برگزیند.


هنگامی که امام حسین(ع) در حجاز بودند، متوجه شدند که یزید از شام به فرمانداران خود پیغام داده یا از او بیعت بگیرند یا او را به قتل رسانده و سر مبارکش را به شام بفرستند. به عبارتی، یا تسلیم یا جنگ. هدف امام (ع) طبق فرموده خودشان، ادامه سیره جدّش و پدر گرامی شان بود، هدفش نمایش  شجاعت و دلیری نبود که گزینه ی دومِ یزید، یعنی جنگ را اختیار کند. طبیعی است که امام نباید تسلیم تکالیفی که یزید تعیین کرده بشوند.


امام به این می اندیشید که تکلیف امامت را ادا کند. تکلیف اصلی امام، احیای سنت و سیره رسول الله بود، یعنی امر به معروف و نهی از منکر. اساسی ترین پشتوانه این دو، حکومت اسلامی است، البته به شرطی که مردم خواستار آن باشند. امام با توجه به دعوتنامه های  کثیری که کوفیان برایش ارسال کرده بودند، فرصت را برای تشکیل حکومت اسلامی در عراق به مرکزیت کوفه غنیمت شمرد و به سمت عراق حرکت کرد.


 بنا به قول پیامبر مکرم(ص) که فرموده اند: "المومن کیِّس الفِطن الحذر" مومن عاقل و چیز فهم و محتاط است، محال است امام ع ، احتمال عدم همکاری کوفیان را در برنامه ریزی خود پیش بینی نکرده باشند. او با درایت و هوشمندی و با بررسی همه جوانب مختلف، تصمیم سازی و بر اساس تدبیر اقدام فرمودند.


از سخنان و اقدامات امام حسین (ع) می توان نتیجه گرفت که امام (ع) با خود اندیشیده بودند که: یا کوفیان قادر به حمایت از او هستند یا نیستند.

واضح بود که فرماندار کوفه در آن شرایط خاص، ارتش خود را با تمام توان آماده مقابله با امام (ع) کرده بود یا به عبارتی حکومت نظامی ایجاد کرده بود. طبیعتاً مردم کوفه علیرغم اینکه دعوتنامه برای امام نوشته بودند گروهی از ترس حاکم کوفه نتوانستند خودشان را سازماندهی و به امام برسانند. البته گروهی هم نقض پیمان کردند.


نهایتاً، امام با عده کمی تنها ماندند. امام (ع) با دشمن مذاکره فرمودند، آنها را نصیحت کردند و هر آنچه لازم بود به آنها گوشزد کردند. آنها را از عواقب جنگی که جز زیان در دنیا و آخرت برایشان نخواهد داشت انذار فرمودند. امام حتی برای اینکه آنها را از این گناه بزرگ، یعنی قتل فرزند پاک رسول خدا بر حذر بدارد، تلاش کرد آنها را متقاعد کند تا او و همراهانش به مکان دیگری بروند. او در واقع حجت را بر آنها تمام کرد ولی به دلایلی که به برخی از آنها ذیلاً اشاره شده نصایح امام تاثیر چندانی نداشت.

1- عدم درک درست عوام از دیانت و دینداری.

2- تبلیغات سوء معاویه بر علیه امام علی ع و فرزندانش.

3- تطمیع فرماندهان سپاه با زر و سیم و قول ریاست و مناصب حکومتی به آنها توسط حاکمیت.

 4- سابقه عدالت ورزی امام علی ع و ترس و نگرانی وابستگان به حکومت از به قدرت رسیدن امام حسین ع و اطمینان از در پیش گرفتن رویه پدر توسط او. 


اگر امام (ع) ابتدا به نصیحت آنها پرداخت به این دلیل نبود که از شهادت خود و یارانش و اسارت بازماندگانش نگران باشند بلکه دوست نداشت گروهی به دلیل جهالت و گروهی برای لقمه ای نان مرتکب گناهی بزرگ بشوند که در دنیا و آخرت گریبانشان را بگیرد.


نهالی که پیامبر گرامی اسلام پرورانده بودند، ممکن بود در آن مقطع به دلیل نامساعد بودن شرایط رشد در سرزمین عربستان کامل به بار ننشیند ولی در محل دیگری بهترین محصول را بدهد. لذا امام (ع) تشخیص داده بودند اگر از آن معرکه تحمیلی بتوانند خلاص شوند، بذر اسلام را به سرزمین های دیگری ببرند. گرچه شهادت، فیض بزرگی است ولی در سیره جدّ و پدر گرامی شان، هیچگاه جنگ و شهادت، نخستین گزینه و اولین انتخاب شان نبوده است.


 امام حسین (ع) با رصد اوضاع، پیش بینی کرده بودند در صورتیکه دشمن تسلیم پند و نصایح او نشود در انتها حوادثی تلخ، سهمگین، طاقت فرسا، گرانبار در انتظار او و یارانش نشسته است.

امام (ع) خود و یارانش را برای هر حالتی آماده کرده بودند. خواه شهادت، خواه مسیری غیر از شهادت.


 إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى‏ قَضائِک، یا رَبِّ لا معبود سواک، یا غیاثَ المستغیثین


اگر هر کدام از ما در کربلا حضور می داشتیم و فقط نظاره گر آن حوادث سخت، ناگوار و غم بار می بودیم، ممکن بود یکی از تصورات زیر یا مشابه آنها از ذهنمان عبور کند. 


خدایا، پس یاری تو کجاست؟

چرا سنگ ریزه های ابابیل بر سر این جاهلان نمی بارد؟

چرا زمین، این اشقیا را در خود فرو نمی برد؟

چرا اژدهای عصای موسی برای بلعیدن سلاح های این احمقان بر نمی خیزد؟

چرا صاعقه ای از آسمان، آتشی بر آنها نمی افکند؟

چرا سپاه ملائک به کمک ما نمی آید؟

چرا ...


اگر قرار بود یکی از این چرا ها اتفاق بیافتد، هیچگاه این حادثه بزرگ تاریخی با این عظمت بر اساس مقتضیات طبیعی جامعه انسانی اتفاق نمی افتاد. اگر قرار بود معجزه ای اتفاق بیافتد دیگر نمی شد از جنبه های مختلف علوم انسانی، آنرا مورد تحلیل و بررسی قرار داد و بتوان عبرت ها و درس های آنرا استخراج نمود.


واقعه عاشورا مانند هر رخداد تاریخ ساز دیگر با تصمیم و درایت و هوشمندی امام حسین (ع) بوده و آن بزرگ مرد به درستی آنرا مدیریت کرده اند. اگر این واقعه منجر به شهادت امام حسین (ع) و یارانش و اسارت بازماندگان شد، این بهترین تصمیمی بوده که امام در آن معرکه ظالمانه تحمیلی برگزیده است.


زیبایی سخن تاریخی امام حسین ع در این است که عمل خارق العاده ی ماورایی و معجزه آسای خاصی رخ نداده باشد. اگر قرار باشد چنانچه که برخی به اشتباه از آن روایت کرده و می کنند، این رخداد بزرگ بر اساس جبر تاریخ و بدون دخالت امام در تصمیم گیری رخ داده باشد، هیچ درس و عبرتی از آن حاصل نخواهد شد. 


گرچه ظاهراً درک ما از نحوه مدیریت امام حسین (ع) از بدو امامت تا حادثه عاشورا وابسته به روایات متعددی است که از گذشتگان رسیده است، اما به دلیل بی اطلاعی از برخی جوانب، هیچ تحلیل و بررسی ای که صرفاً بر اساس روایات صورت گیرد خالی از اشکال نخواهد بود.

از آنجائیکه ائمه اطهار (ع) نمونه عملی قرآن کریم هستند، یقیناً امام شناسی مستلزم درک درست آیات قرآن کریم است. کسی نمی تواند بدون مطالعه و بررسی دقیق و کامل قرآن کریم، ادعا کند که امام شناس است. مبنا و شاخص، قرآن کریم است. درک درست و کامل آیات قرآن کریم بهترین راه برای امام شناسی است. بر همین اساس هر روایت و حدیثی در خصوص ائمه را باید با قرآن محک زد.


کسانی که پاسداشت عاشورا را بهانه ای برای کسب ثواب و نجات از آتش جهنم تلقی می کنند، به قسمی از عظمت آن واقعه متوسل شده اند که اهمیتش وابسته به اصول دیگری است و آن اصول، درس ها و عبرت های عاشورا است. بدین معنی که اگر درک درستی از عبرت ها و درس های عاشورا حاصل نشود، ثواب و نجاتی حاصل نخواهد شد. آنهایی هم که به خرافات و داستان های اساطیری از واقعه کربلا تمسک می جویند، عظمت آن واقعه تاریخی را خدشه دار می کنند. این کارها نه ثواب دارد و نه نجات بخش است.


محبت، همدلی، ایثار، بخشش، همدردی، عشق ورزی و ....رفتارهای خوب و پسندیده ای هستند که بصورت نمادین در مراسم بزرگداشت حماسه عاشورا به انحاء مختلف انجام می گیرند. مراسمی که رنگ، هدف، شعار، موسیقی، تغذیه و اجرای مشخصی دارد.

 از منظر دین، بسیاری از رفتارهای خوب و پسندیده علاوه بر آثار مثبت شان در زندگی فردی و اجتماعی، اجر و ثواب اخروی هم دارند و البته نجاتبخش هم هستند ولی به شرطی که همیشگی و مستمر باشند.


مراسم بزرگداشت عاشورا، یک ظرفیت عظیم دینی و ملی است که تکرار هرساله آن - به شرطی که نویسندگان، خطبا، اندیشمندان و برنامه سازان آن به ویژه هیات امنای مساجد و حسینیه ها تلاش کنند تا اشکالات آن مرتفع شود - می تواند در جهت توسعه کشور به ویژه از لحاظ فرهنگی بیشترین تاثیر را داشته باشد.


عاشورا نیز مانند هر حادثه و واقعه تاریخی دچار تحریف شد و خرافات زیادی توسط غالیان، از روی ناآگاهی وارد داستان ها متعددی که درباره آن نوشته اند، شده است.

صرفنظر از روایتگری غالیان و ورود خرافاتی که داستان عاشورا را خدشه دار کرده است در دل نقل های متفرقه و بعضاً ناصحیح، وجوهی آشکار و شفاف مانند چراغ نور افشانی می کنند که اگر با درایت و تدبیر به آنها بنگریم حقایق واقعه و مهمات حادثه به وضوح خود نمایی می کنند که عبارتند از:

1- سختی، تلخی، دردناکی و سوزناکی واقعه.
2- اوج مردانگی، ایثار، پایمردی و وفای به عهد یاران.
3- از سویی اوج رزالت، شقاوت، سنگدلی در لشگر دشمن.
4- اوج اخلاق، صبر، تحمل و سر فرود نیاوردن در برابر دشمن.
5- اوج بی وفایی کسانی که از او دعوت کرده بودند.
6- اوج تنهایی فقط با کمتر از صد نفر در برابر هزاران نفر.
و ...

نکته بسیار مهمی که درس های زیادی به ما می آموزد، رضایت امام حسین به تقدیری بود که برایش در انتهای کار رقم خورد و تمام سختی و بلاهایش با حوادث ناگواری که پیش روی خود می دید را، آزمونی قلمداد کرد که خداوند برای آزمایش او و یارانش پیش رویشان نهاده است.
امام با آغوش باز پذیرای آن آزمون بزرگ شد. او کمترین اهانت و فحاشی به سربازان دشمن نکرد. نه تنها کوچکترین شکوه و گلایه ای از خداوند بر زبان جاری نساخت بلکه فرمود :

إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى‏ قَضائِک، یا رَبِّ لا معبود سواک، یا غیاثَ المستغیثین
خدای من، راضی به رضای تو و تسلیم امر تو هستم. در مقابل قضای تو صبر خواهم نمود. ای خدایی که جز تو معبودی نیست. ای پناه بی پناهان

درس های عاشورا در زندگی شخصی:
وقتی در زندگی دچار سختی و مشکلاتی می شویم که خارج از روال عادی است و جزو پیش بینی هایمان نبوده ، کافی است یادی از عاشورا کنیم و جملات امام را با خود زمزمه کنیم. آنوقت است که هر گونه سختی و دشواری برایمان سهل و آسان خواهد شد.

 


» نظر

انحراف در تبیین ولایت امام علی (ع)

 

 

به نام خدا  

 

انحراف در تبیین ولایت امام علی (ع) 

 

خداوند متعال، دو ثقل گرانبها برای گرایش مردم به اسلام قرار داد. 

 

??  قرآن کریم. 

??  اخلاق نیکوی پیامبر گرامی اسلام (ص).  

 

بنا بر این، اساس ولایت معنوی (باطنی) امام علی (ع) نمی تواند غیر از این دو مهم باشد. 

 

برخی پیامبران پیشین غیر از نزول کلام الهی، به اذن الهی آیات دیگری که ما آنها را معجزه می نامیم به مردم نشان می داده اند. اما در عصر پیامبر اسلام مطابق آیات زیر، معجزه به دو شکل فوق الذکر متجلی شد و پیامبر اسلام برای انجام اعمال خارق العاده ماموریت نداشتند. البته این بدان معنا نیست که او قادر به انجام آن معجزات نباشند. 

 

 

?  وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ . و گفتند چرا بر او از جانب پروردگارش نشانه [معجزه] هایی نازل نشده است بگو آن نشانه ها پیش خداست و من تنها هشداردهنده اى آشکارم(عنکبوت 50)  

 

? أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ یُتْلَى? عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی ذَ?لِکَ لَرَحْمَةً وَذِکْرَى? لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ . آیا آنچه بر تو نازل کردیم برای آنها کافی نیست. کتابی که خوانده می شود برای کسانی که ایمان می آورند رحمت و تذکری است.(عنکبوت 51) 

 

?  وَقَالُوا لَوْلَا یَأْتِینَا بِآیَةٍ مِّن رَّبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی الصُّحُفِ الْأُولَى? . و گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزه اى براى ما نمى آورد آیا دلیل روشن آنچه در صحیفه هاى پیشین است براى آنان نیامده است(طه 133)  

 

?  وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ . و کسانى که کافر شده اند مى گویند چرا از جانب پروردگارش معجزه اى بر او نازل نشده است بگو در حقیقت هر کس را [که خودش طالب هدایت نباشد] خداوند بى راه مى گذارد و هر کس را که توبه کند به سوى خود راه مى نماید(رعد27) 

 

 

?? اخلاق پیامبر (ص) : 

 

? فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ  

پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست مى دارد(آل عمران 159) 

 

? وَإِنَّکَ لَعَلَى? خُلُقٍ عَظِیمٍ . و راستى که تو را خویى والاست(قلم 4) 

 

علیرغم بیان روشن آیات قران کریم، برخی وعاظ و سخنرانان به استناد بعضی روایات، قائل به صدور تعدادی معجزه از سوی حضرت علی (ع) هستند و ولایت ایشان را وابسته به آن معجزات می دانند. روز به روز به ویژه از طریق فضای مجازی شاهد اشاعه موارد مختلفی از این دست هستیم. 

 

اینکه معصومین (ع) قادر به اعمال و رفتارهایی محیرالعقول و یا معجزه باشند، قابل انکار نیست، اما شخصیت والای امام علی ع را به جای کنکاش در داستان های افسانه ای و اساطیری باید در نهج البلاغه جستجو کرد.

 

ضعف علمی و عدم توانایی برخی وعاظ و خطبا در تبیین شخصیت امام علی ع موجب شد تا آنها برای معرفی آن حضرت، قائل به اعجاز برای او شوند. از این رو غلو درباره امام علی ع باب شد و روز به روز بر آن افزوده شد. به عنوان مثال می گویند وقتی حضرت متوجه شدند فرصتی برای ادای نماز عصر باقی نمانده خورشید را برگرداندند! مواردی از این قبیل زیاد است که در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت.

 

وقتی نهج البلاغه و شرح و ترجمه هایی از آن تکثیر و در اختیار همگان قرار گرفت، انتظار می رفت، خرافه گویی درباره آن حضرت رخت بر بندد ولی متاسفانه علیرغم رشد علم و بلوغ فکری مردم، هنوز عده ای برای گرم نگهداشتن مجالس خود از روش های پیشینیان دست بردار نبوده و همچنان تلاش می کنند از شخصیت افسانه ای امام علی ع برای مجلس وعظ خود خوراک فراهم کنند. 

 

عظمت شخصیت علی (ع) و ولایت آن حضرت مانند قرآن کریم، آنقدر شفاف و روشن است که هیچ نیازی به تمسک جستن به غلو و اسطوره سازی نیست. 

 

پیامبر فرمودند: من شهر علمم و علی دروازه آن. 

وقتی خود پیامبر (ص) که قطعاً و یقیناً مقام معنوی اش فوق امام علی (ع) است و بنا به آیات قرآن کریم، چنین ماموریتی نداشته اند، چگونه است که برخی اصرار دارند مقام شامخ ولایت را از راه دیگری غیر از شخصیت حقیقی او تبیین کنند.


» نظر

چگونگی و نحوه ارتباط با خدای متعال

 

 

به نام خدا

چگونگی و نحوه ارتباط با خدای متعال

 

به آیه شریفه زیر دقت کنید:

وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ 

و در دل خویش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و خوف و بدون آشکار کردن صدا، یاد کن و از غافلان مباش(اعراف 205) 

 

امشب منزل فلانی مراسم دعاست.

 

قبل از شام، چراغانی خانه و کوچه، پخش نوحه و مرثیه mp3 از طریق بلندگو.

بعد از صرف شام، فیلم برداری از مراسم دعا با حضور فلان مداح(هرچه معروف تر، مجلس هم پر رونق تر).

آه و ناله و فریاد و گریه و پخش آن با صدای بلند هم جزو اصول مراسم است و گرنه صفایی ندارد.

 

عجب مداح خوش صدایی بود اشکمان را درآورد!

حاج اقا فلانی مرد با تقوایی است، دیدی چه گریه ای می کرد! 

شام خوشمزه ای بود اما میوه هاش خوب نبود!

 

ما ظاهراً نمی دانیم که دعا یک رابطه قلبی بین انسان و خدای متعال است. طبق فرموده قرآن کریم، دعا نه نیاز به مجلس دارد و نه فریاد. ما همه چیزمان را شعاری کرده ایم، حتی روش دعا کردن را !

پیامبر گرامی اسلام (ص)، اولین کسی را که به عنوان موذن انتخاب کرد، علاوه بر اینکه ظاهراً چهره و صدای  زیبایی نداشت، اندکی لکنت زبان هم داشت تا به ما خیلی چیزها را بفهماند ....

 

بهانه ای که داریم این است: بسیاری از مراسم های مختلف و مسابقات ورزشی برای مردم ایجاد مزاحمت می کنند، حالا چه شده که مراسم دعا مزاحمت است؟ این حرف ها، نقشه ی آمریکا و دشمنان، برای حذف شعائر دینی است.

 

متاسفانه، معیار بسیاری از داوری ها و رفتارهایمان همه چیز هست، الّا خود قرآن کریم.

 

ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ . پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید که او از حدگذرندگان را دوست نمى دارد(اعراف 55) 


» نظر

زبان اهل بهشت و اهل جهنم

 

 

به نام خدا

زبان اهل بهشت و اهل جهنم 

 

قرآن کریم ، اهم مسائلی را که برای چگونه زیستن انسان در این دنیا لازم است، بیان فرموده است.

آنچه را به آنها اشاره نکرده است، برای داشتن یک زندگی نجات بخش ضرورت و اهمیت نداشته است.

لذا اگر مبلغین دین به تبلیغ مسائلی خارج از آیات قرآن کریم بپردازند که نقشی در بهبود زندگی مسلمانان نداشته باشند، گفتن آنها کار ناصواب و اتلاف وقت دیگران است. مانند داستان اصحاب کهف که برخی به جای توجه به هدف داستان بر سر تعداد افراد آن مجادله می کردند. هدف قرآن کریم داستان سرایی نبوده و بصورت گذرا به اهم وقایع تاریخی اشاراتی فرموده است. در حالیکه برخی سطحی نگران تصور کرده اند داستان های قرآن ناتمام است و با تمسک به اسرائیلیات به زعم خود آنها را کامل کرده اند. ای کاش به جای این کار، به درس ها و پندهای آنها می پرداختند.   


اصولا زبان، وسیله انتقال مفاهیم است، چنانچه کر و لال ها بدون ایجاد صوت، از هر کشوری که باشند گاهی سریعتر از زبان شناسان، مفاهیم را به همدیگر منتقل می کنند. لذا بعید نیست، انتقال مفاهیم در جهان پس از مرگ فقط با یک اراده صورت بگیرد بدون اینکه کلامی با استفاده از حروف و اصوات، تولید و یا شنیده شود.

 

از طرفی هر زبانی اعم از ترکی یا عربی که برخی مبلغین دینی این دو را به عنوان زبان های اهل جهنم و بهشت معرفی کرده اند برای یک ترکزبان یا عربزبان شیرین و دلچسب است. قرآن کریم، تفاوت در شکل گیری قبائل با ویژگی های فرهنگی متفاوت را جزو محاسن حیات بشر می داند لذا کسی حق ندارد هیچ نعمتی را در برابر نعمتی دیگر تحقیر کند.

در این جهان هیچگونه برتری بین اقوام و قبائل با هر زبانی که باشند وجود ندارد.

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى? وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ 

اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بى تردید، خداوند داناى آگاه است.(حجرات13).

 

اگر خداوند متعال خاتم الانبیاء را از شیراز یا تبریز انتخاب می کرد، قطعاً زیباتر، فصیح تر و بلیغ تر از سعدی، حافظ، شهریار و ... کلام الله مجید را نازل می کرد. بیان این تیپ سخنان، نشانه فهم نادرست از اسلام و قرآن کریم است گرچه فرد گوینده فقیه یا عالم اسلامی باشد. اگر ضرورت داشت، قرآن کریم، کوچکترین اشاره ای به زبان اهل بهشت یا جهنم می کرد.

 

به نظر می رسد ریشه تاریخی این مطلب که زبان جهنمی ها ترکی است و بهشتی ها عربی، که آنرا به دروغ جزو احادیث معصومین قرار داده اند بر می گردد به شکست بزرگترین حکومت 508 ساله عرب زبان عباسیان در سال 1258 میلادی از مغول ها که زبانشان ریشه ترکی داشته. بعدها صفویان حکومت را بدست گرفتند که آنها نیز ترک زبان بودند به ویژه که مذهب رسمی ایران را شیعه اعلام کردند. مدتی بعد در سال 1299 عثمانی ها که از سلاجقه و ترکزبان بودند در ترکیه فعلی به حکومت رسیدند سپس مناطق وسیعی از ممالک اسلامی به ویژه عرب نشین، بجز محدوده ایران آنزمان که تحت حاکمیت صفوی بود را به دست گرفتند. در زمان عباسیان، اعراب به بخش وسیعی از ممالک اسلامی به ویژه ایران حکومت می کردند که پس از فروپاشی آنها، حاکمیت از دست اعراب خارج شد و تا فروپاشی حکومت عثمانی در جنگ اول جهانی  و پاره پاره کردن مناطق عرب نشین به کشورهای فعلی، عرب ها عمدتاً بر خودشان حاکم نبودند. پس از فروپاشی حکومت عثمانی بود که کشورهای استعمارگر به ویژه انگلیس، یهودی ها را از مناطق مختلف به منطقه فعلی که بعدها اسرائیل نام گرفت کوچ دادند.

 

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ... (آل عمران 103)


» نظر

ریاضیات و شهید احدی

 

 

به نام خدا

 

ریاضیات و شهید احدی

 

 

پس از شنیدن یک سخنرانی درباره مرحوم مریم میرزاخانی - نابغه ایرانی- متوجه شدم شباهت های زیادی بین او و شهید احدی وجود داشته است.

 

1- ایثار و از خود گذشتگی

2- تواضع و فروتنی

3- کوچک شمردن موفقیت های دنیایی

4- به اوج رساندن قابلیت ها و توانائی های مثبت اخلاقی

5- تلاش و کوشش در راه آرمان های مقدس و پاک

6- دوری از خودنمایی و مطرح شدن

7- دلسوزی والدین آنها در حق مردم و دستگیری از نیازمندان با تمام توان.

8- عمری کوتاه ولی پر ثمر با تلاشی بی وقفه

9- رسیدن به قله های خداشناسی (یکی در عرفان دیگری در ریاضیات)

10- اندیشه های بلند فرا ملی (یکی در اخلاق الهی دیگری در علم الهی)

11- ساده زیستی و بی توجهی به ظواهر دنیا

12- مدیریت زمان و بهره برداری از فرصت ها به نحو احسن

13- هضم و فراگیری عالی موضوعات مختلف درسی و مطالعاتی و بهره گیری وافر از همه آنچه کسب کرده اند.

14- بی آلایشی و پرهیز از ریا

 

شهید احدی به ریاضیات و فیزیک بسیار علاقمند و در حل مسائل مربوطه نیز بسیار توانا بود. به خاطر دارم برای این حقیر، چندین مسئله فیزیک دبیرستان را طوری تشریح و حل کردند که از یادگیری آنها بسیار لذت بردم و آن مسائل دشوار، برایم سهل و شیرین جلوه نمودند. او پزشکی را به خاطر توصیه پدر گرامی شان برگزید.

با مرحوم علامه طباطبایی(ره)، مفسر بزرگ قرآن کریم و مبدع روش تفسیری قرآن به قرآن در اواخر عمر شریف شان مصاحبه ای انجام گرفت (ویدئوی آن موجود است). ایشان بسیار مشتاق فراگیری علم ریاضیات بوده اند بطوریکه در این مصاحبه ضمن یاد آوری از کسب علوم مختلف شامل: فقه، اصول، فلسفه و غیره، از ریاضیات طوری با اشتیاق یاد می کنند که می فرمایند: استاد ریاضیات ما بهترین استاد دنیا در نجف بود.

 

شهید احدی به اقتضای زمان، مسیر علم و دانش را در حالی نیمه کاره گذاشت که حائز رتبه اول کنکور سراسری بود، او بنا به تشخیص خود، به اقتضای زمان، مسیر نیکوتری را برگزید. راهی که انتهایش به شهادت ختم شد.

شهادت در راه آرمان های بلند انسانیت که بالاترین و والاترین مقام نزد خداوند متعال است. 

 

درود خداوند بر همه کسانی که کیفیت عمرشان، سرمشق زندگی مردم است.

 

 

احدی 13-05-96


» نظر

دیدگاه های مختلف درباره جلال الدین محمد بلخی، مولوی (ره)

 

به نام خدا    

 

دیدگاه های تعدادی از محققین، علما، فقها و مجتهدین درباره جلال الدین محمد بلخی، مولوی (ره) 

 

مقاله ی زیر حاصل تحقیق و بررسی در فضای مجازی است که در آن چکیده ی دیدگاه های 20 نفر از صاحب‌نظران درج گردیده. سپس یک بررسی اجمالی روی کلّیت مسئله صورت گرفته و در آخر دیدگاه علامه جعفری، مولوی شناس معاصر، آورده شده است.  

احدی 21-04-96

 

?? آیت الله بروجردی : خیلی با مثنوی سر و کار داشتم. مشغول مطالعه بودم که ناگهان صدایی شنیدم که :«این مرد راه را گم کرده است». سرتاسر کوچه را نگاه کردم، هیچ متکلمی ندیدم.        

?? آیت الله وحید خراسانی : عرفان (همه ی مولوی)، فلسفه (همه ی اسفار)، از اول مفهوم وجود تا آخر مباحث طبیعیات همه شان پیش من است. اما همه اش کشک است.     

?? آیت الله صافی گلپایگانی : با لحنی خاص، به کشک توهین شده است. محی الدین عربی، بایزد بسطامی، حسین بن منصور حلاّج و مولوی، اکثراً دارای انحرافات فکری و عقیدتی و روشهای خرافی می باشند و سخنانی دارند که با نصوص قرآن مجید و احادیث شریفه مخالفت دارد.        

?? آیت الله سید محمد باقر شیرازی : افرادی که به نظر بسیاری از بزرگان دین، محکوم به کفر می باشند نباید برای آنها مجلس بزرگداشت گرفته شود. کسانی مثل بایزید بسطامی، منصور حلاج، مولوی و ابن عربی و امثال آنها اگر چه بعضاً مطالب حقی گفته باشند.  

?? آیت الله مکارم شیرازی : مولوی شاعر زبردستی بوده و مطالب عرفانی در مثنوی او فراوان است ولی عقیده صوفی گری داشت و نمی توان به همه گفته های او اعتماد کرد.        

?? آیت الله العظمی سید عزالدین زنجانی : ایشان اعتقاد به اهل بیت (ع) ندارند و مطالبی بسیار بسیار بد و زننده دارند. مولوی علیرغم عقائد نادرستش، حرف های خوبی هم دارد.        

آدرس نظرات فوق : http://orafaa.com/sarab-erfan/aref-kazeb/molavi        

 

?? آیت الله نوری همدانی : کتاب شعر مولوی از نظر ادب و تمثیل قابل استفاده است، ولی در این کتاب انحرافات بسیاری وجود دارد که با اصول و عقاید ما همخوانی ندارد.        

?? آیت الله حق شناس (ره) : آخر انسان قرآن را کنار بگذارد مثنوی را بخواند؟!        

?? آیت الله مرعشی نجفی (ع) : پس از توضیحات مبسوط در آخر فرموده اند : خداوند ما و شما را از فریب کاریهای بافندگان عرفان و فلسفه و تصوف حفظ کند. البته ایشان به نام چند نفر اشاره کرده اند ولی نام مولوی را مشخصاً نبرده اند.        

?? علامه امینی (ره) صاحب الغدیر : ولله صد سال شراب بخوری خدا می گذرد ولی از این جمله مولوی نمی گذرد :  وَ هُوَ اُصولُ اُصولِ اُصولِ الدّینِ فی کَشْفِ ...         

?? حجت الاسلام سید مهدی میر باقری : با این قرائت از اسلام و تفسیر از توحید، صف قتال، مبارزه و درگیری از دل آن بیرون نمی آید! این نوع قرائت از اسلام بصیرت سوز است. این نوع اسلام، همان اسلام آمریکایی است.         

آدرس نظرات فوق : http://www.ayehayeentezar.com/thread27155.html        

 

?? امام خمینی (ره) : من از کسانی که مخالفت‌هایی می‌کنند می‌خواهم درباره حرف این مرد بزرگ بیاندیشند. کثیرى از ناس، شعر مثنوى را جبر مى‏ دانند و حال آنکه مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معناى جبر را نمی دانند. چنانکه مرحوم حاجى (حکیم حاج ملا هادی سبزواری) نیز در شرح خود بر مثنوى نتوانسته مرام مولوى را برساند؛ زیرا حکیمى قول عارفى را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانى داشته باشد.      

http://www.jamaran.ir        

 

?? آیت الله خامنه ای و 

?? استاد شهید مطهری : یک وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوی چیست، گفتم به نظر من مثنوی همین است که خودش گفته: وَ هُوَ اُصولُ اُصولِ اُصولِ الدّینِ فی کَشْفِ ... ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیده‌ام همین است.      

http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=22599        

 

?? آیت الله گرامی : مولوی جهات مثبت و منفی دارند، از جهات مثبتش استفاده کنید.      

http://aramesheabadi.persianblog.ir/post/400/        

 

?? علامه حسن زاده آملی : اینها از مفاخر علم، ادبیّات، فرهنگ و شعر و شاعری هستند و بزرگانی هستند که نوعاً معارف قرآنی و مضامین عرفانی و نکات و مدارج انسانی را در سیر و سلوک، اعتلا و ارتقای انسان به نظم درآورده‌اند. امثال حافظ و مولوی، عالم به تمام علوم از قبیل فقه، اصول، حدیث، فلسفه بوده اند.        

?? آیت الله جوادی آملی : عارف بزرگواری چون ملاّی رومی از شاگردان بنام شمس تبریزی است که او از معاصران شارح فصوص، مرحوم محقّق ملاّ عبد الرزاق کاشانی است و آنها هر دو از بزرگانی هستند که از طریق صدر الدین قونوی از تعلیمات ابن عربی بهره برده‌اند.         

آدرس

 

دیدگاه های فوق : http://www.welayatnet.com/fa/news/65032 

 

?? دکتر سروش : مثنوی، قرآن به زبان فارسی است. http://www.ebnearabi.com/9706      

 

?? استاد جلال الدین همایی (ره) : فوائد نکات و دقایق علمى و ادبى و فلسفى و عرفانى که در مثنوى شریف درج شده به عقید? من نامحدود و نامحصور است؛ ومانند قرآن هفت بطن دارد. اگر درصدد جمع ‌آورى هم? آن فوائد و رشحات فکرى بودم، مثنوى هفتاد من کاغذ مى‌شد. http://ketabnak.com/book/51618     

 

و امّا چند نکته ی قابل تامل :        

 

1. شخصیت های علمی بسیاری در دنیا با زبان های مختلف بوده و هستند که به عشقِ مطالعه ی آثار مولوی، زبان فارسی را فرا گرفته اند. در این بین تعدادی هم تحت تاثیر مولوی مسلمان شده اند. 

 

2. اختلاف نظر، امری طبیعی است ولی آنچه که حائز اهمیت است، نوع و شکل اظهار نظر است. در این میان برخی شخصیت ها در مخالفت با مولوی، مواضع تندی از خود نشان داده اند. برخی بر این باورند که مولوی، به امامت ائمه معصومین (ع) اعتقاد نداشته است.  

 

3. تعصب در دیانت و مذهب، به ویژه برای کسی که سال ها در حوزه دین کار کرده، امری بدیهی است. اما اندیشمندان دینی، در ارائه دیدگاه خود باید جامع نگر باشند. چنانچه قرآن کریم فرموده است : الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَ?ئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَ?ئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ. کسانیکه به سخن گوش فرا مى دهند و بهترین آن را تبعیت می کنند، آنها هدایت یافته و صاحبان خرد هستند. (زمر 18)  

 

4. آنچه که در ادعیه و مناجات ائمه معصومین (ع) و روایات شان، بیش از هر چیز خودنمایی می کند، معرفت خدای تعالی و قرب به اوست. یقیناً مولوی از وجود پر برکت آنها بی بهره نبوده اند. نگاه متفاوت برخی فقهای شیعه به آیات قتال و واقعه عاشورا موجب اعتراض  آنها به مولوی شده است. در پاسخ باید گفت : اولاً در اسلام، قتال، نه هدف است و نه کُنِش. بلکه یک واکنش است آنهم نه برای همیشه و در همه جا، بلکه در مواقعی که هیچ راهکاری جوابگو نباشد. در هیچ جنگی پیامبر گرامی اسلام(ص) آغازگر جنگ نبودند. ثانیاً در روایات اثری از حرکت امام حسین(ع) به قصد قتال دیده نمی شود، بلکه او را مجبور به جنگ کردند، بسیار نصیحت فرمودند، ولی موثر واقع نشد. هر چند که مانند پدر گرامی اش، هر آن آماده نوشیدن شهد شهادت بودند.

حضرت علی(ع)، علیرغم محرز شدن فساد در حکومت عثمان، نه تنها دست به شمشیر نبردند بلکه مانع خلیفه کُشیِ بدون محاکمه شدند. اگر قرار بود، امام علی(ع) دست به شمشیر شوند، این کار را در زمان ابوبکر انجام می دادند. در مرام امام(ع) نیست که با روش سلاطین (یعنی قتال) به قدرت برسد، حتی اگر به قدر کافی، یارانش جمع شوند. امامت و ولایت معنوی، امری الهی است اما در نگاه امام علی (ع)، زمانی خلافت مشروعیت دارد که مردم به درک کافی جهت انتخاب امام برای خلافت برسند. ائمه (ع) «کُلُّهم نورٌ واحدٌ» هستند. لذا اینکه چرا از مدرسه مولوی، صف قتال بیرون نمی آید، ایراد نابجایی است.

 

5. مولوی (ره) سه شخصیت را در حد اعلا ستوده است. پیامبر گرامی اسلام (ص)، شمس و امام علی (ع). او هیچ یک از خلفای صدر اسلام را به اندازه امام علی (ع) نستوده است. اما اینکه چرا این شخصیت بزرگ اسلامی، به امامت و ولایت معنوی امام علی (ع) و فرزندانش تا امام مهدی (عج) اشاره ای نکرده، محل اشکال است و قضاوت در این باره کار دشواری است. اما او، منزلت امام حسین (ع) را فراموش نکرده است. سید سلمان صفوی، استاد دانشگاه لندن مقاله ای دارند به نام امام حسین (ع) از نگاه مولوی که بسیار خواندنی است. لینک http://tabnak.ir/pages/?cid=4814   

 

??  یکی از ده ها اثر ارزنده ی علامه محمد تقی جعفری (ره)  "تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی" است که در 15 جلد منتشر شده است. نظر ایشان، به عنوان یک مولوی شناس معاصر، بسیار شنیدنی است. به مدت 32 دقیقه، حتماً ببینید ، با دقت گوش کنید و خودتان قضاوت کنید. 

http://www.aparat.com/v/3QHe4

 

خداوند بر درجات شهید احمدرضا احدی (پسرعمویم) بیافزاید، علت اهتمام بنده به نوشتن این مقاله، یاد و خاطره ی آن شهید عزیز بود که در معنویت و عرفان به درجات بالایی رسیدند، چندی پیش یکی از دوستانش در جلسه رونمایی از کتاب روایی "بگو ببارد باران" که درباره ایشان نوشته شده است فرمودند: شهید احدی در سن حدود 17 سالگی به من توصیه کردند، فلانی، کتاب لقاء الله را بخوانید.  

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

رساله لقاء الله یا سیر و سلوک، اثر ارزنده ی آیت الله ملکی تبریزی از شاگردان

 

معروف عارف نامى آخوند ملاحسینقلى همدانى و استاد امام خمینى (ره) است. این عارف بزرگ یکى از برجستگان و نخبگان عرصه عرفان نظرى و عملى قرن اخیر است.  

 

احمدحسین احدی 21-04-96 

 

 


» نظر

اوقات شرعی و شروع ماه قمری به بیان ساده



 به نام خدا


اوقات شرعی و شروع ماه قمری به بیان ساده


در احکام اسلامی، برای تعیین اوقات شرعی تعاریفی ارائه شده است. در گذشته که نَه ساعت بود و نه رسانه های صوتی  تصویری، موذن کمی زودتر روی بام یا مناره می رفت و منتظر می ماند تا پس از رؤیت اوقات شرعی بر اساس میزان نور آسمان، اذان بگوید. البته گاهی ابر ، غبار یا نور ماه، رؤیت را برای تعیین وقت اذان با مشکل مواجه می کرد. برای تعیین اذان ظهر از چوب شاخص استفاده می کردند. در زمان پیامبر اسلام(ص)، یکی از دیوارهای مسجد مدینه را در راستای شمال و جنوب جغرافیایی ساخته بودند، هر گاه سایه دیوار محو می شد، مؤذن اذان ظهر را می گفت.


سال ها پیش در ایران ، جهت رفع مشکل، مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران زاویه های طلوع سپیده  صبحگاهی(فجر صادق) و طلوع و غروب خورشید را بر اساس تعاریفی که در روایات ارائه شده در افق صاف تعیین کرد. در چند سال اخیر، نرم افزارهای مختلفی طراحی شد تا با لحاظ آن زاویه ها، طول و عرض جغرافیایی، زاویه میل محور زمین و سایر عوامل موثر، اوقات شرعی را برای هر منطقه دلخواه برای هر روز از سال محاسبه کنند. 


بنابراین، در عصر کنونی کسی لازم نمی بیند مانند قدیم روی بام یا مناره برود و اوقات شرعی محل خود را با رؤیت نور آسمان و یا چوب شاخص تعیین کند و بر اساس آن اذان بگوید.


سوال:

اگر گردش قمر به دور زمین دارای نظم دقیقی است و با استفاده از نرم افزارهای کامپیوتری با دقت بالا می توان شروع ماه قمری را تعیین کرد، پس علت اختلاف در شروع ماه قمری که معمولاً پیش می آید، چیست؟

طبق محاسبات علمی، ماه قمری جدید از لحظه ای آغاز می شود که قمر از مقارنه عبور کند. مقارنه یعنی چه؟


ماه در مداری به دور زمین گردش می کند که سطح آن مدار 5.145 درجه با سطح مدار گردش زمین به دور خورشید زاویه دارد (زاویه دایرة البروج). به بیان ساده اگر آن زاویه نبود، در هر ماه قمری بطور منظم می بایست یک خسوف و یک کسوف رخ بدهد.


لحظه ای که مرکز قمر در راستای مرکز به مرکز زمین و خورشید قرار گیرد، به آن مقارنه مرکزی می گویند. به محض عبور ماه از مقارنه مرکزی ، ماه جدید آغاز می شود. به دلیل نظم دقیقی که در گردش ماه و زمین وجود دارد از نظر علمی، زمان دقیق مقارنه برای صدها سال آینده هم مشخص است.

در موضوع رویت ، قضیه فرق می کند . در هر ساعتی از شبانه روز که مقارنه مرکزی اتفاق بیافتد رویت هلال تنها زمانی امکان پذیر است که اولاً ماه از راستای مرکز به مرکز زمین و خورشید عبور کرده باشد . دوماً خورشید در حال غروب باشد تا نور آن مانع رویت هلال نشود . ولی در هر نقطه از کره زمین ، هلال دیده شود این بدان معناست که مرکز ماه نه تنها از مقارنه مرکزی (راستای مرکزهای خورشید و زمین) عبور کرده بلکه از انتهای محدوده مقارنه هم عبور کرده . به عبارت دیگر ماه نو قطعی و یقینی است و نیازی به رویت هلال در سایر نقاط کره زمین نیست. در واقع شروع ماه نو ربطی به مرزهای سیاسی و جغرافیایی ندارد.


اکثر علمای اهل سنت، شروع ماه قمری جدید را بر مبنای محاسبات علمی پذیرفته اند و اعتقادی به رؤیت هلال ندارند ولی اکثر علمای شیعه معتقدند، این واقعه باید رؤیت شود. طبیعی است هنگام رؤیت، ابر و غبار نیز تاثیر گذارند. به همین دلیل ده ها گروه استهلال در مناطق مختلف کشور مأمور به این کار می شوند.


قبل از انقلاب اسلامی، اکثر علمای شیعه، رؤیت با تلسکوپ را نیز قبول نداشتند. بعد از انقلاب، به تدریج اکثر آنها تلسکوپ را تایید کردند. به همین دلیل گاهی پیش می آمد برخی از مردم بر اساس فتوای مجتهدشان با یک روز اختلاف، نماز عید فطر بجا می آوردند.
حتی برخی تقویم ها با یک روز اختلاف، عید فطر را مشخص می کردند. یعنی بر اساس زاویه رؤیت هلال، برخی پیش بینی می کردند هلال دیده خواهد شد و برخی احتمال می دادند دیده نشود.


اگر قرار بود، اوقات شرعی، که با محاسبات علمی تعیین شده اند را، علما تایید نمی کردند، تصور کنید چه مشکلاتی پدید می آمد. اگر علمای معظم، متفق القول شوند که مانند اوقات شرعی، برای آغاز ماه های قمری نیز، محاسبات علمی را تایید کنند، علاوه بر یکنواختی، مشکلات ناشی از اظهار نظرهای مختلف درباره رؤیت هلال به کلی مرتفع خواهد شد. 

به نظر می رسد، در عصری که علم از فاصله میلیاردها سال نوری، اطلاعات کسب کرده است، نامعین بودن ابتدای ماه های قمری و تاکید بر رویت هلال با فرموده امام علی (ع) ناسازگار است:

اوصیکُم بِتَقْوَی اللّه وَ نَظمِ اَمْرِکُم.


احدی  4-4-96


» نظر
<      1   2   3   4      >