سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیریت و نیکوترین انتخاب امام حسین (ع)



به نام خدا 


مدیریت و نیکوترین انتخاب امام حسین (ع)


إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى‏ قَضائِک، یا رَبِّ لا معبود سواک، یا غیاثَ المستغیثین


خدای من، راضی به رضای تو و تسلیم امر تو هستم. در مقابل قضای تو صبر خواهم نمود. ای خدایی که جز تو معبودی نیست. ای پناه بی پناهان.


این عبارات، فقط چند کلمه دعا نیستند. این سخنان برخاسته از اندیشه بلندی است که در چند جمله کوتاه، زیباترین تفسیر را از نظام هستی و حیات به تصویر می کشد. این پیام حاوی نوع نگرش انسان اسلام به هستی و زندگی است که مبنایش جهان بینی توحیدی است. با این نوع نگاه به هستی، انسان در برابر کوهی از مشکلات صبور و آرام می شود.

ظاهر این کلمات بیانگر این است که امام حسین (ع) دست روی دست گذاشته و در انتظار سرنوشتی محتوم نظاره گر گذر زمان شدند. امام حسین (ع) چنانکه در سیره پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) مشهود است، با تدبیر و دور اندیشی تصمیم سازی می کردند و مسیر خویش را آزادانه انتخاب می کردند چنانچه معروف است که ایشان می فرمود: اگر دین ندارید، آزاده باشید. 


پر واضح است هر گونه تصمیم سازی در چارچوب محدودیت ها صورت می گیرد. بدین معنی که هیچگاه محدودیت های متعدد اجازه آزادی مطلق را به کسی نمی دهند، اما از میان گزینه ها، همیشه یکی از آنها بهترین انتخاب است. لذا انسان موفق کسی است که با در نظر گرفتن همه جوانب، بر اساس برنامه ریزی بهترین مسیر را با حفظ کرامت و عزت برگزیند.


هنگامی که امام حسین(ع) در حجاز بودند، متوجه شدند که یزید از شام به فرمانداران خود پیغام داده یا از او بیعت بگیرند یا او را به قتل رسانده و سر مبارکش را به شام بفرستند. به عبارتی، یا تسلیم یا جنگ. هدف امام (ع) طبق فرموده خودشان، ادامه سیره جدّش و پدر گرامی شان بود، هدفش نمایش  شجاعت و دلیری نبود که گزینه ی دومِ یزید، یعنی جنگ را اختیار کند. طبیعی است که امام نباید تسلیم تکالیفی که یزید تعیین کرده بشوند.


امام به این می اندیشید که تکلیف امامت را ادا کند. تکلیف اصلی امام، احیای سنت و سیره رسول الله بود، یعنی امر به معروف و نهی از منکر. اساسی ترین پشتوانه این دو، حکومت اسلامی است، البته به شرطی که مردم خواستار آن باشند. امام با توجه به دعوتنامه های  کثیری که کوفیان برایش ارسال کرده بودند، فرصت را برای تشکیل حکومت اسلامی در عراق به مرکزیت کوفه غنیمت شمرد و به سمت عراق حرکت کرد.


 بنا به قول پیامبر مکرم(ص) که فرموده اند: "المومن کیِّس الفِطن الحذر" مومن عاقل و چیز فهم و محتاط است، محال است امام ع ، احتمال عدم همکاری کوفیان را در برنامه ریزی خود پیش بینی نکرده باشند. او با درایت و هوشمندی و با بررسی همه جوانب مختلف، تصمیم سازی و بر اساس تدبیر اقدام فرمودند.


از سخنان و اقدامات امام حسین (ع) می توان نتیجه گرفت که امام (ع) با خود اندیشیده بودند که: یا کوفیان قادر به حمایت از او هستند یا نیستند.

واضح بود که فرماندار کوفه در آن شرایط خاص، ارتش خود را با تمام توان آماده مقابله با امام (ع) کرده بود یا به عبارتی حکومت نظامی ایجاد کرده بود. طبیعتاً مردم کوفه علیرغم اینکه دعوتنامه برای امام نوشته بودند گروهی از ترس حاکم کوفه نتوانستند خودشان را سازماندهی و به امام برسانند. البته گروهی هم نقض پیمان کردند.


نهایتاً، امام با عده کمی تنها ماندند. امام (ع) با دشمن مذاکره فرمودند، آنها را نصیحت کردند و هر آنچه لازم بود به آنها گوشزد کردند. آنها را از عواقب جنگی که جز زیان در دنیا و آخرت برایشان نخواهد داشت انذار فرمودند. امام حتی برای اینکه آنها را از این گناه بزرگ، یعنی قتل فرزند پاک رسول خدا بر حذر بدارد، تلاش کرد آنها را متقاعد کند تا او و همراهانش به مکان دیگری بروند. او در واقع حجت را بر آنها تمام کرد ولی به دلایلی که به برخی از آنها ذیلاً اشاره شده نصایح امام تاثیر چندانی نداشت.

1- عدم درک درست عوام از دیانت و دینداری.

2- تبلیغات سوء معاویه بر علیه امام علی ع و فرزندانش.

3- تطمیع فرماندهان سپاه با زر و سیم و قول ریاست و مناصب حکومتی به آنها توسط حاکمیت.

 4- سابقه عدالت ورزی امام علی ع و ترس و نگرانی وابستگان به حکومت از به قدرت رسیدن امام حسین ع و اطمینان از در پیش گرفتن رویه پدر توسط او. 


اگر امام (ع) ابتدا به نصیحت آنها پرداخت به این دلیل نبود که از شهادت خود و یارانش و اسارت بازماندگانش نگران باشند بلکه دوست نداشت گروهی به دلیل جهالت و گروهی برای لقمه ای نان مرتکب گناهی بزرگ بشوند که در دنیا و آخرت گریبانشان را بگیرد.


نهالی که پیامبر گرامی اسلام پرورانده بودند، ممکن بود در آن مقطع به دلیل نامساعد بودن شرایط رشد در سرزمین عربستان کامل به بار ننشیند ولی در محل دیگری بهترین محصول را بدهد. لذا امام (ع) تشخیص داده بودند اگر از آن معرکه تحمیلی بتوانند خلاص شوند، بذر اسلام را به سرزمین های دیگری ببرند. گرچه شهادت، فیض بزرگی است ولی در سیره جدّ و پدر گرامی شان، هیچگاه جنگ و شهادت، نخستین گزینه و اولین انتخاب شان نبوده است.


 امام حسین (ع) با رصد اوضاع، پیش بینی کرده بودند در صورتیکه دشمن تسلیم پند و نصایح او نشود در انتها حوادثی تلخ، سهمگین، طاقت فرسا، گرانبار در انتظار او و یارانش نشسته است.

امام (ع) خود و یارانش را برای هر حالتی آماده کرده بودند. خواه شهادت، خواه مسیری غیر از شهادت.


 إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى‏ قَضائِک، یا رَبِّ لا معبود سواک، یا غیاثَ المستغیثین


اگر هر کدام از ما در کربلا حضور می داشتیم و فقط نظاره گر آن حوادث سخت، ناگوار و غم بار می بودیم، ممکن بود یکی از تصورات زیر یا مشابه آنها از ذهنمان عبور کند. 


خدایا، پس یاری تو کجاست؟

چرا سنگ ریزه های ابابیل بر سر این جاهلان نمی بارد؟

چرا زمین، این اشقیا را در خود فرو نمی برد؟

چرا اژدهای عصای موسی برای بلعیدن سلاح های این احمقان بر نمی خیزد؟

چرا صاعقه ای از آسمان، آتشی بر آنها نمی افکند؟

چرا سپاه ملائک به کمک ما نمی آید؟

چرا ...


اگر قرار بود یکی از این چرا ها اتفاق بیافتد، هیچگاه این حادثه بزرگ تاریخی با این عظمت بر اساس مقتضیات طبیعی جامعه انسانی اتفاق نمی افتاد. اگر قرار بود معجزه ای اتفاق بیافتد دیگر نمی شد از جنبه های مختلف علوم انسانی، آنرا مورد تحلیل و بررسی قرار داد و بتوان عبرت ها و درس های آنرا استخراج نمود.


واقعه عاشورا مانند هر رخداد تاریخ ساز دیگر با تصمیم و درایت و هوشمندی امام حسین (ع) بوده و آن بزرگ مرد به درستی آنرا مدیریت کرده اند. اگر این واقعه منجر به شهادت امام حسین (ع) و یارانش و اسارت بازماندگان شد، این بهترین تصمیمی بوده که امام در آن معرکه ظالمانه تحمیلی برگزیده است.


زیبایی سخن تاریخی امام حسین ع در این است که عمل خارق العاده ی ماورایی و معجزه آسای خاصی رخ نداده باشد. اگر قرار باشد چنانچه که برخی به اشتباه از آن روایت کرده و می کنند، این رخداد بزرگ بر اساس جبر تاریخ و بدون دخالت امام در تصمیم گیری رخ داده باشد، هیچ درس و عبرتی از آن حاصل نخواهد شد. 


گرچه ظاهراً درک ما از نحوه مدیریت امام حسین (ع) از بدو امامت تا حادثه عاشورا وابسته به روایات متعددی است که از گذشتگان رسیده است، اما به دلیل بی اطلاعی از برخی جوانب، هیچ تحلیل و بررسی ای که صرفاً بر اساس روایات صورت گیرد خالی از اشکال نخواهد بود.

از آنجائیکه ائمه اطهار (ع) نمونه عملی قرآن کریم هستند، یقیناً امام شناسی مستلزم درک درست آیات قرآن کریم است. کسی نمی تواند بدون مطالعه و بررسی دقیق و کامل قرآن کریم، ادعا کند که امام شناس است. مبنا و شاخص، قرآن کریم است. درک درست و کامل آیات قرآن کریم بهترین راه برای امام شناسی است. بر همین اساس هر روایت و حدیثی در خصوص ائمه را باید با قرآن محک زد.


کسانی که پاسداشت عاشورا را بهانه ای برای کسب ثواب و نجات از آتش جهنم تلقی می کنند، به قسمی از عظمت آن واقعه متوسل شده اند که اهمیتش وابسته به اصول دیگری است و آن اصول، درس ها و عبرت های عاشورا است. بدین معنی که اگر درک درستی از عبرت ها و درس های عاشورا حاصل نشود، ثواب و نجاتی حاصل نخواهد شد. آنهایی هم که به خرافات و داستان های اساطیری از واقعه کربلا تمسک می جویند، عظمت آن واقعه تاریخی را خدشه دار می کنند. این کارها نه ثواب دارد و نه نجات بخش است.


محبت، همدلی، ایثار، بخشش، همدردی، عشق ورزی و ....رفتارهای خوب و پسندیده ای هستند که بصورت نمادین در مراسم بزرگداشت حماسه عاشورا به انحاء مختلف انجام می گیرند. مراسمی که رنگ، هدف، شعار، موسیقی، تغذیه و اجرای مشخصی دارد.

 از منظر دین، بسیاری از رفتارهای خوب و پسندیده علاوه بر آثار مثبت شان در زندگی فردی و اجتماعی، اجر و ثواب اخروی هم دارند و البته نجاتبخش هم هستند ولی به شرطی که همیشگی و مستمر باشند.


مراسم بزرگداشت عاشورا، یک ظرفیت عظیم دینی و ملی است که تکرار هرساله آن - به شرطی که نویسندگان، خطبا، اندیشمندان و برنامه سازان آن به ویژه هیات امنای مساجد و حسینیه ها تلاش کنند تا اشکالات آن مرتفع شود - می تواند در جهت توسعه کشور به ویژه از لحاظ فرهنگی بیشترین تاثیر را داشته باشد.


عاشورا نیز مانند هر حادثه و واقعه تاریخی دچار تحریف شد و خرافات زیادی توسط غالیان، از روی ناآگاهی وارد داستان ها متعددی که درباره آن نوشته اند، شده است.

صرفنظر از روایتگری غالیان و ورود خرافاتی که داستان عاشورا را خدشه دار کرده است در دل نقل های متفرقه و بعضاً ناصحیح، وجوهی آشکار و شفاف مانند چراغ نور افشانی می کنند که اگر با درایت و تدبیر به آنها بنگریم حقایق واقعه و مهمات حادثه به وضوح خود نمایی می کنند که عبارتند از:

1- سختی، تلخی، دردناکی و سوزناکی واقعه.
2- اوج مردانگی، ایثار، پایمردی و وفای به عهد یاران.
3- از سویی اوج رزالت، شقاوت، سنگدلی در لشگر دشمن.
4- اوج اخلاق، صبر، تحمل و سر فرود نیاوردن در برابر دشمن.
5- اوج بی وفایی کسانی که از او دعوت کرده بودند.
6- اوج تنهایی فقط با کمتر از صد نفر در برابر هزاران نفر.
و ...

نکته بسیار مهمی که درس های زیادی به ما می آموزد، رضایت امام حسین به تقدیری بود که برایش در انتهای کار رقم خورد و تمام سختی و بلاهایش با حوادث ناگواری که پیش روی خود می دید را، آزمونی قلمداد کرد که خداوند برای آزمایش او و یارانش پیش رویشان نهاده است.
امام با آغوش باز پذیرای آن آزمون بزرگ شد. او کمترین اهانت و فحاشی به سربازان دشمن نکرد. نه تنها کوچکترین شکوه و گلایه ای از خداوند بر زبان جاری نساخت بلکه فرمود :

إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى‏ قَضائِک، یا رَبِّ لا معبود سواک، یا غیاثَ المستغیثین
خدای من، راضی به رضای تو و تسلیم امر تو هستم. در مقابل قضای تو صبر خواهم نمود. ای خدایی که جز تو معبودی نیست. ای پناه بی پناهان

درس های عاشورا در زندگی شخصی:
وقتی در زندگی دچار سختی و مشکلاتی می شویم که خارج از روال عادی است و جزو پیش بینی هایمان نبوده ، کافی است یادی از عاشورا کنیم و جملات امام را با خود زمزمه کنیم. آنوقت است که هر گونه سختی و دشواری برایمان سهل و آسان خواهد شد.

 


» نظر